صفت ( adjective )
مشتقات: thoroughly (adv.), thoroughness (n.)
مشتقات: thoroughly (adv.), thoroughness (n.)
• (1) تعریف: complete.
• مترادف: complete, comprehensive, exhaustive, extensive, thoroughgoing
• متضاد: cursory, partial, perfunctory, sketchy, superficial
• مشابه: arrant, good, inclusive, intimate, outright, perfect, searching, solid, sound, strict, sweeping, total, utter, widespread
• مترادف: complete, comprehensive, exhaustive, extensive, thoroughgoing
• متضاد: cursory, partial, perfunctory, sketchy, superficial
• مشابه: arrant, good, inclusive, intimate, outright, perfect, searching, solid, sound, strict, sweeping, total, utter, widespread
- The police made a thorough search of the area.
[ترجمه Sh] پلیس یک جستجوی کامل در منطقه انجام داد|
[ترجمه گوگل] پلیس منطقه را به طور کامل جستجو کرد[ترجمه ترگمان] پلیس به طور کامل منطقه را بازرسی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The paper was very thorough and covered all the important aspects of the topic.
[ترجمه گوگل] مقاله بسیار کامل بود و تمام جنبه های مهم موضوع را پوشش می داد
[ترجمه ترگمان] مقاله بسیار دقیق بود و تمام جنبه های مهم این موضوع را پوشش می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مقاله بسیار دقیق بود و تمام جنبه های مهم این موضوع را پوشش می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: striving for accuracy in every detail.
• مترادف: accurate, meticulous, painstaking, punctilious
• متضاد: careless
• مشابه: conscientious, diligent, exact, good, particular, precise, scrupulous, solid
• مترادف: accurate, meticulous, painstaking, punctilious
• متضاد: careless
• مشابه: conscientious, diligent, exact, good, particular, precise, scrupulous, solid
- She is a thorough editor who find errors that previous editors have missed.
[ترجمه گوگل] او یک ویرایشگر کامل است که خطاهایی را پیدا می کند که ویراستاران قبلی از قلم انداخته اند
[ترجمه ترگمان] او یک سردبیر کامل است که اشتباهاتی را که ویراستاران قبلی از دست داده اند را پیدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او یک سردبیر کامل است که اشتباهاتی را که ویراستاران قبلی از دست داده اند را پیدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: reaching the point of perfection; absolute.
• مترادف: absolute, perfect, pure, sheer, total, utter
• مشابه: complete, downright, out-and-out, thoroughgoing, unmitigated, unqualified
• مترادف: absolute, perfect, pure, sheer, total, utter
• مشابه: complete, downright, out-and-out, thoroughgoing, unmitigated, unqualified
- The play was a thorough delight.
[ترجمه گوگل] نمایش کاملاً لذت بخش بود
[ترجمه ترگمان] نمایش لذت کاملی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نمایش لذت کاملی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید