• (1)تعریف: covered with or full of thorns; prickly.
• (2)تعریف: resembling a thorn or thorns.
• (3)تعریف: difficult or painful to approach, deal with, or the like. • مشابه: difficult
جمله های نمونه
1. a thorny bush
بته ی پر خار و خسک
2. a thorny problem
یک مساله ی پر دردسر
3. the thorny road to peace
راه پر مانع رسیدن به صلح
4. This thorny problem on the environmental protection floored the new mayor.
[ترجمه گوگل]این مشکل خاردار در حفاظت از محیط زیست، شهردار جدید را زیر سوال برد [ترجمه ترگمان]این مشکل ناراحت کننده در حفاظت از محیط زیست، شهردار جدید را تحت تاثیر قرار می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The young captain is pondering over a thorny problem.
[ترجمه ANGEL] کاپیتان جوان در حال فکر کردن در مورد یک مشکل پیچیده است
|
[ترجمه گوگل]کاپیتان جوان در حال فکر کردن در مورد یک مشکل خاردار است [ترجمه ترگمان]کاپیتان جوان در مورد یک مشکل کوتاه فکر می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. We still haven't sorted out the thorny problem of where exactly the money is going to come from.
[ترجمه گوگل]ما هنوز این مشکل مهم را حل نکرده ایم که دقیقاً این پول از کجا می آید [ترجمه ترگمان]ما هنوز مشکل thorny که دقیقا در آن پول از کجا می آید را حل نکرده ایم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He has now raised the thorny issue of taxation within the European Union.
[ترجمه نرگس محمدی] او مسئله مشکل و پیچیده مالیات رو در اتحادیه اروپا مطرح کرده است
|
[ترجمه گوگل]او اکنون موضوع خاردار مالیات در اتحادیه اروپا را مطرح کرده است [ترجمه ترگمان]او اکنون مساله ناراحت کننده مالیاتی در اتحادیه اروپا را مطرح کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Scritch, scratch, scramble, through the thorny bushes!
[ترجمه گوگل]خراش، خراش، تقلا، از میان بوته های خاردار! [ترجمه ترگمان]از میان بوته های خار دست و پا و پا و پا از میان بوته ها و خار و خار و خار و خار و خار و خار و خار و خار و خار و خار و خار [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. A particular thorny dilemma arises should the caring situation present demands beyond the level of endurance.
[ترجمه گوگل]یک معضل خاردار خاص در صورتی که موقعیت مراقبتی نیازهایی فراتر از سطح استقامت داشته باشد، به وجود می آید [ترجمه ترگمان]یک معضل دشوار و ناراحت کننده، باید به وضعیت مراقبت نیاز داشته باشد که فراتر از سطح تحمل است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. These are not tremendously forceful answers to the thorny questions posed.
[ترجمه گوگل]اینها پاسخهای بسیار محکمی به سؤالات خاردار مطرحشده نیستند [ترجمه ترگمان]این ها پاسخ بسیار قوی به پرسش های ناراحت کننده هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The thorny issue is rather cutting the workforce-not an easy task for a leftwing party.
[ترجمه گوگل]مسئله مهم، کاهش نیروی کار است که برای یک حزب چپ کار آسانی نیست [ترجمه ترگمان]مساله ناراحت کننده، کاهش نیروی کار است - نه کار آسانی برای حزب چپ چپ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The third text, c, offers more thorny problems.
[ترجمه گوگل]متن سوم، ج، مشکلات بیشتری را ارائه می دهد [ترجمه ترگمان]متن سوم، ج، مشکلات thorny ارائه می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The other thorny issue to be addressed is that of course funding.
[ترجمه گوگل]مسئله مهم دیگری که باید به آن پرداخته شود، البته بودجه است [ترجمه ترگمان]مساله ناراحت کننده دیگری که باید در نظر گرفته شود این است که البته تامین بودجه لازم است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. This was the thorny question of what would happen eventually to the reactor's residue of radioactive waste.
[ترجمه گوگل]این سوال مهمی بود که در نهایت برای پسماندهای رادیواکتیو راکتور چه اتفاقی میافتد [ترجمه ترگمان]این سوال ناراحت کننده این بود که چه اتفاقی در نهایت منجر به دفع زباله های رادیو اکتیو رآکتور خواهد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• having thorns, prickly, spiky; difficult, trying a thorny plant or tree is covered with thorns. a thorny problem or question is difficult to deal with.
پیشنهاد کاربران
مشکل ساز
مشکل و پیچیده و پر زحمت
a person or thing that repeatedly annoys someone or something or causes problems آدم مسئله دار، آدم درد سر ساز و آزار دهنده، چیز درد سر ساز و آزار دهنده He's been a thorn in my side for years