thorny

/ˈθɔːrni//ˈθɔːni/

معنی: خار دار، خار مانند، تیغستان، موجب ناراحتی، تیغ تیغی
معانی دیگر: خارناک، تیغ دار، پرژاژ، پرخار و خسک، پردردسر، پرگرفتاری، پرزحمت، پرمانع، غامض

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: thornier, thorniest
مشتقات: thornily (adv.), thorniness (n.)
(1) تعریف: covered with or full of thorns; prickly.

(2) تعریف: resembling a thorn or thorns.

(3) تعریف: difficult or painful to approach, deal with, or the like.
مشابه: difficult

جمله های نمونه

1. a thorny bush
بته ی پر خار و خسک

2. a thorny problem
یک مساله ی پر دردسر

3. the thorny road to peace
راه پر مانع رسیدن به صلح

4. This thorny problem on the environmental protection floored the new mayor.
[ترجمه گوگل]این مشکل خاردار در حفاظت از محیط زیست، شهردار جدید را زیر سوال برد
[ترجمه ترگمان]این مشکل ناراحت کننده در حفاظت از محیط زیست، شهردار جدید را تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The young captain is pondering over a thorny problem.
[ترجمه ANGEL] کاپیتان جوان در حال فکر کردن در مورد یک مشکل پیچیده است
|
[ترجمه گوگل]کاپیتان جوان در حال فکر کردن در مورد یک مشکل خاردار است
[ترجمه ترگمان]کاپیتان جوان در مورد یک مشکل کوتاه فکر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We still haven't sorted out the thorny problem of where exactly the money is going to come from.
[ترجمه گوگل]ما هنوز این مشکل مهم را حل نکرده ایم که دقیقاً این پول از کجا می آید
[ترجمه ترگمان]ما هنوز مشکل thorny که دقیقا در آن پول از کجا می آید را حل نکرده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He has now raised the thorny issue of taxation within the European Union.
[ترجمه نرگس محمدی] او مسئله مشکل و پیچیده مالیات رو در اتحادیه اروپا مطرح کرده است
|
[ترجمه گوگل]او اکنون موضوع خاردار مالیات در اتحادیه اروپا را مطرح کرده است
[ترجمه ترگمان]او اکنون مساله ناراحت کننده مالیاتی در اتحادیه اروپا را مطرح کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Scritch, scratch, scramble, through the thorny bushes!
[ترجمه گوگل]خراش، خراش، تقلا، از میان بوته های خاردار!
[ترجمه ترگمان]از میان بوته های خار دست و پا و پا و پا از میان بوته ها و خار و خار و خار و خار و خار و خار و خار و خار و خار و خار و خار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A particular thorny dilemma arises should the caring situation present demands beyond the level of endurance.
[ترجمه گوگل]یک معضل خاردار خاص در صورتی که موقعیت مراقبتی نیازهایی فراتر از سطح استقامت داشته باشد، به وجود می آید
[ترجمه ترگمان]یک معضل دشوار و ناراحت کننده، باید به وضعیت مراقبت نیاز داشته باشد که فراتر از سطح تحمل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These are not tremendously forceful answers to the thorny questions posed.
[ترجمه گوگل]این‌ها پاسخ‌های بسیار محکمی به سؤالات خاردار مطرح‌شده نیستند
[ترجمه ترگمان]این ها پاسخ بسیار قوی به پرسش های ناراحت کننده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The thorny issue is rather cutting the workforce-not an easy task for a leftwing party.
[ترجمه گوگل]مسئله مهم، کاهش نیروی کار است که برای یک حزب چپ کار آسانی نیست
[ترجمه ترگمان]مساله ناراحت کننده، کاهش نیروی کار است - نه کار آسانی برای حزب چپ چپ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The third text, c, offers more thorny problems.
[ترجمه گوگل]متن سوم، ج، مشکلات بیشتری را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]متن سوم، ج، مشکلات thorny ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The other thorny issue to be addressed is that of course funding.
[ترجمه گوگل]مسئله مهم دیگری که باید به آن پرداخته شود، البته بودجه است
[ترجمه ترگمان]مساله ناراحت کننده دیگری که باید در نظر گرفته شود این است که البته تامین بودجه لازم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This was the thorny question of what would happen eventually to the reactor's residue of radioactive waste.
[ترجمه گوگل]این سوال مهمی بود که در نهایت برای پسماندهای رادیواکتیو راکتور چه اتفاقی می‌افتد
[ترجمه ترگمان]این سوال ناراحت کننده این بود که چه اتفاقی در نهایت منجر به دفع زباله های رادیو اکتیو رآکتور خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خاردار (صفت)
picked, acanthaceous, hispid, barbed, setaceous, thorny, horrent, acanthoid, glochidiate, barbate, thistly

خار مانند (صفت)
thorny, acanthoid, spinous, thornlike

تیغستان (صفت)
thorny

موجب ناراحتی (صفت)
thorny

تیغ تیغی (صفت)
thorny

انگلیسی به انگلیسی

• having thorns, prickly, spiky; difficult, trying
a thorny plant or tree is covered with thorns.
a thorny problem or question is difficult to deal with.

پیشنهاد کاربران

مشکل ساز
مشکل و پیچیده و پر زحمت
a person or thing that repeatedly annoys someone or something or causes problems
آدم مسئله دار، آدم درد سر ساز و آزار دهنده، چیز درد سر ساز و آزار دهنده
He's been a thorn in my side for years
خاردار
پر دردسر - پرزحمت و مشکل دار
غامض
پیچیده
بغرنج
حاد و دشوار
معقد، مُغلق
خارزار
نیش دار
سخت و پیچیده

بپرس