1. The left arm bones were under the thorax.
[ترجمه گوگل]استخوان های بازوی چپ زیر قفسه سینه بود
[ترجمه ترگمان]استخوان های بازوی چپ زیر قفسه سینه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The study was published in Thorax online.
[ترجمه گوگل]این مطالعه در Thorax online منتشر شد
[ترجمه ترگمان]این مطالعه در سایت Thorax به صورت آنلاین منتشر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Herniation of abdominal viscera into the thorax following traumatic diaphragmatic rupture can simulate acute tension pneumothorax.
[ترجمه گوگل]فتق احشاء شکم به داخل قفسه سینه به دنبال پارگی دیافراگم تروماتیک می تواند پنوموتوراکس تنشی حاد را شبیه سازی کند
[ترجمه ترگمان]انقباض شکم شکمی در قفسه سینه پس از گسیختگی diaphragmatic پس از ضربه می تواند کشش شدید تنش را شبیه سازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Methods The battlefield thorax close drainage equipment manufactured by our hospital, consisted of unilateral valve, C-shaped puncture needle, and silica gel drainage tube for operation.
[ترجمه گوگل]روشها تجهیزات زهکشی نزدیک قفسه سینه در میدان جنگ که توسط بیمارستان ما ساخته شد، شامل دریچه یک طرفه، سوزن سوراخدار C شکل و لوله تخلیه سیلیکا ژل برای عملیات بود
[ترجمه ترگمان]روش ها میدان نبرد و تجهیزات زه کشی ساخته شده توسط بیمارستان ما شامل شیر یک طرفه، سوزن puncture C شکل و لوله زه کشی ژل سیلیکا می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The head, the thorax and the tail comprise the trumsverse segmentation.
[ترجمه گوگل]سر، قفسه سینه و دم بخشبندیهای پشتی را تشکیل میدهند
[ترجمه ترگمان]سر، قفسه سینه و دم از بخش قطعه بندی trumsverse تشکیل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Pictures showing the peritoneal pseudocyst inside the thorax.
[ترجمه گوگل]تصاویری که کیست کاذب صفاقی را در داخل قفسه سینه نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]تصاویری که peritoneal peritoneal را در سینه نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Complication has pneumonic, thorax to accumulate arthralgia of sex of lymph node enlargement of door of fluid, lung, encephalitis, defer, cardiac muscle phlogistic, glossitis.
[ترجمه گوگل]عارضه پنومونی، قفسه سینه برای تجمع آرترالژی جنس غدد لنفاوی بزرگ شدن درب مایع، ریه، آنسفالیت، تاخیر، فلوژیست عضله قلب، گلوسیت
[ترجمه ترگمان]Complication دارای pneumonic، قفسه سینه برای جمع کردن arthralgia از جنس غدد لنفاوی در رنگ، ریه، encephalitis، defer، muscle قلبی، glossitis است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Lateral thorax impact caused serious results than frontal thorax impact. Lateral thorax impact often led to ascending aorta damage, rib fracture and liver damage.
[ترجمه گوگل]ضربه جانبی قفسه سینه باعث ایجاد نتایج جدی نسبت به ضربه قفسه سینه پیشانی شد ضربه جانبی قفسه سینه اغلب منجر به آسیب آئورت صعودی، شکستگی دنده و آسیب کبدی می شود
[ترجمه ترگمان]فشار جانبی (جانبی)باعث نتایج جدی در مقایسه با فشار پیشانی می شود ضربه جانبی (جانبی)اغلب منجر به آسیب وارد آئورت، شکستگی استخوان و آسیب کبدی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The classification of Lepidoptera needs comparison of head, thorax and abdomen.
[ترجمه گوگل]طبقه بندی Lepidoptera نیاز به مقایسه سر، قفسه سینه و شکم دارد
[ترجمه ترگمان]طبقه بندی of به مقایسه سر، قفسه سینه و شکم نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Objective To explore the curative effect of battlefield thorax close drainage equipment on traumatic hemopneumothorax.
[ترجمه گوگل]هدف بررسی اثر درمانی تجهیزات زهکشی نزدیک قفسه سینه میدان نبرد بر هموپنوموتوراکس تروماتیک
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی اثر curative میدان نبرد بر روی تجهیزات فاضلاب نزدیک به hemopneumothorax ضربه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The other bones were more or less in a confused mass below the thorax.
[ترجمه گوگل]استخوان های دیگر کم و بیش در یک توده گیج در زیر قفسه سینه بودند
[ترجمه ترگمان]استخوان های دیگر در توده درهمی از قفسه سینه، بیشتر و یا کم تر بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The Ventral Nerve-Cord consists of a series of ganglia lying on the floor of the thorax and abdomen.
[ترجمه گوگل]طناب عصبی شکمی شامل یک سری گانگلیون است که در کف قفسه سینه و شکم قرار دارند
[ترجمه ترگمان]عصب عصبی - شامل یک سری غدد عصبی است که بر روی زمین سینه و شکم قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The indirect muscles are usually the largest in the body[Sentence dictionary], and are attached to the thorax and not to the wing-bases.
[ترجمه گوگل]ماهیچههای غیرمستقیم معمولاً بزرگترین ماهیچههای بدن هستند و به قفسه سینه و نه به پایههای بالها متصل میشوند
[ترجمه ترگمان]ماهیچه های غیر مستقیم معمولا بزرگ ترین ماهیچه های بدن [ فرهنگ لغت هستند ] و به قفسه سینه و نه به پایه شاخه متصل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. In female flowers, the flies are wedged in tightly, the thorax pollen being rubbed off on to the stigma.
[ترجمه گوگل]در گلهای ماده، مگسها بهطور محکم در هم فرو میروند و گردههای سینه به کلاله مالیده میشوند
[ترجمه ترگمان]در گل های زن، مگس ها در محکم جا داده می شوند و گرده قفسه سینه به سمت کلاله برگردانده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. They were beautiful creatures with red legs, black head and thorax, and black white-ringed antennae.
[ترجمه گوگل]آنها موجودات زیبایی با پاهای قرمز، سر و قفسه سینه سیاه و آنتن های سیاه حلقه سفید بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها موجودات زیبایی بودند با پاهای سرخ، سر سیاه و قفسه سینه، و حلقه های سیاه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید