thole

/θoʊl//θəʊl/

معنی: گنبد، قبه، اهرم لوله توپ، چوب یا میله اهرم پارو، گذاردن، کشیدن، تحمل کردن
معانی دیگر: (قایق پارویی) میل پاروگیر، قلاب پارو، (انگلیس - محلی) رنج بردن، دچار بودن، (سختی و غیره) کشیدن، اجازه دادن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a wooden peg or metal pin, usu. one of a pair, set into the gunwale of a boat to act as the fulcrum for an oar.

جمله های نمونه

1. The oars onto the thole pins and, leaning forward against the thrust of the blades in the water, he.
[ترجمه گوگل]پاروها را روی پین‌های سوراخ می‌ریزد و در مقابل فشار تیغه‌ها در آب به جلو خم می‌شود
[ترجمه ترگمان]پاروها را روی سنجاق thole گذاشت و به جلو خم شد و تیغه شمشیر را در آب فرو برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Thole predicted that there should be a new TB vaccine available within the next five to ten years.
[ترجمه گوگل]تول پیش بینی کرد که ظرف پنج تا ده سال آینده باید واکسن جدید سل در دسترس باشد
[ترجمه ترگمان]Thole پیش بینی کرد که باید یک واکسن جدید سل در پنج تا ده سال آینده وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Character sober, principled, responsibility rather better, thole.
[ترجمه گوگل]شخصیت هشیار، اصولی، مسئولیت پذیری نسبتاً بهتر است
[ترجمه ترگمان]شخصیت، متین، اصولی، مسئولیت پذیری، نسبتا بهتر، thole
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There are around ten vaccine candidates in various stages of clinical trials and about 50 more in development, according to Jelle Thole, director of the TuBerculosis Vaccine Initiative.
[ترجمه گوگل]به گفته Jelle Thole، مدیر ابتکار عمل واکسن سل، حدود ده نامزد واکسن در مراحل مختلف آزمایشات بالینی و حدود 50 مورد دیگر در حال توسعه هستند
[ترجمه ترگمان]به گفته Jelle Thole، رئیس طرح واکسن فلج اطفال، در حدود ده نامزد واکسن در مراحل مختلف آزمایش بالینی و حدود ۵۰ تن دیگر در توسعه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The fox went straght up to the lion, and stayed the thole day with him.
[ترجمه گوگل]روباه مستقیم به سمت شیر ​​رفت و تمام روز را با او ماند
[ترجمه ترگمان]روباه نزد شیر رفت و روز thole را با او ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گنبد (اسم)
vault, cupola, dome, calotte, stupa, thole

قبه (اسم)
cupola, dome, knob, knop, thole, knurl

اهرم لوله توپ (اسم)
thole, tholepin

چوب یا میله اهرم پارو (اسم)
thole

گذاردن (فعل)
pose, import, set, put on, instate, invest, imprint, repose, lay, thole

کشیدن (فعل)
trace, figure, heave, string, stretch, drag, pluck, draw, haul, weigh, pull, avulse, drain, strap, lave, suffer, subduct, thole, shove, chart, plot, experience, lengthen, hale, drawl, entrain, evulse, snick, magnetize, trawl

تحمل کردن (فعل)
stomach, support, stand, tolerate, withstand, bear, stick, comport, sustain, suffer, endure, bide, thole, experience, undergo

تخصصی

[عمران و معماری] گاوه

پیشنهاد کاربران

بپرس