this side of

پیشنهاد کاربران

before reaching a particular age, date, place, etc =
= قبل از رسیدن به سن خاصی، تاریخ خاصی، مکان خاصی و غیره.
I can't believe she's this side of 50.
باورم نمیشه که اون زیر ۵۰ سالشه.

...
[مشاهده متن کامل]

We don't expect to see he this side of Christmas.
انتظار نداریم اون رو این طرف کریسمس ( = قبل از کریسمس ) ببینیم.
Parenting is the most rewarding thing we will do this side of the grave ( = in life ) .
فرزندپروری ارزشمندترین کاری است که قبل از دفن ( یعنی در زندگی ) انجام خواهیم داد.

بجز
قبل از رسیدن به مرحله خاصی
قبل از
It's the safest cure for depression this side of a Prozac infusion.
این بی خطرترین درمان افسردگی قبل از تزریق پروزاک است.