• (1)تعریف: a political party formed in dissension from or opposition to the major parties in a two-party system.
• (2)تعریف: a person or agency incidentally involved in an incident or matter, but not one of the principals.
جمله های نمونه
1. Third party distributors are used to distribute the product in areas where the group does not have offices.
[ترجمه گوگل]از توزیع کنندگان شخص ثالث برای توزیع محصول در مناطقی که گروه دفتر ندارد استفاده می شود [ترجمه ترگمان]توزیع کنندگان حزب سوم برای توزیع محصول در مناطقی که این گروه دارای دفاتری نیست، به کار گرفته می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. You can instruct your bank to allow a third party to remove money from your account.
[ترجمه گوگل]می توانید به بانک خود دستور دهید که به شخص ثالث اجازه دهد پول را از حساب شما حذف کند [ترجمه ترگمان]می توانید به بانک خود آموزش دهید تا به یک شخص ثالث اجازه دهد که پول را از حساب شما خارج کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. They plumped for a third party ticket.
[ترجمه گوگل]آنها به دنبال یک بلیط شخص ثالث بودند [ترجمه ترگمان]با صدای بلند بلیط سومی را آوردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Does third party insurance cover this type of damage?
[ترجمه گوگل]آیا بیمه شخص ثالث این نوع خسارت را پوشش می دهد؟ [ترجمه ترگمان]آیا بیمه طرف ثالث این نوع خسارت را پوشش می دهد؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. It can help to have an impartial third party look over your work.
[ترجمه گوگل]نگاهی بی طرف شخص ثالث به کار شما می تواند کمک کند [ترجمه ترگمان]این می تواند به داشتن یک شخص ثالث بی طرف در کار شما کمک کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The assistance of a skilled, sympathetic third party is of great help when marriage conflict gets out of hand.
[ترجمه Aydin] وقتی کشمکش های زناشویی خارج از کنترل شود, کمک یک شخص سوم ماهر و دلسوز بسیار کارآمد است
|
[ترجمه گوگل]کمک یک شخص ثالث ماهر و دلسوز در زمانی که اختلافات ازدواج از کنترل خارج شود کمک بزرگی می کند [ترجمه ترگمان]هنگامی که کش مکش ازدواج از دست می رود، کمک یک شخص ثالث ماهر و دلسوز، کمک بزرگی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Thirty percent said a third party would make government better, and 23 percent said it would worsen the situation.
[ترجمه گوگل]30 درصد گفتند که شخص ثالث دولت را بهتر می کند و 23 درصد گفتند که این وضعیت را بدتر می کند [ترجمه ترگمان]سی درصد گفته اند که یک حزب سوم دولت را بهتر خواهد کرد و ۲۳ درصد گفته اند که وضعیت را بدتر خواهد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Personal introductions are commonly executed by a third party rather than through say the medium of a telephone call requesting a meeting.
[ترجمه گوگل]معرفی های شخصی معمولاً توسط شخص ثالث انجام می شود و نه از طریق تماس تلفنی که درخواست ملاقات دارد [ترجمه ترگمان]معرفی شخصی معمولا توسط یک طرف ثالث اجرا می شود تا اینکه از طریق یک تماس تلفنی درخواست ملاقات داشته باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Both companies will meet with a neutral third party to resolve the disagreement.
[ترجمه گوگل]هر دو شرکت برای حل اختلاف با یک شخص ثالث بی طرف ملاقات خواهند کرد [ترجمه ترگمان]هر دو شرکت با یک طرف ثالث خنثی برای حل اختلاف دیدار خواهند کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Third party test facilities are another option for manufacturers which do not want to invest in their own facilities.
[ترجمه گوگل]امکانات تست شخص ثالث گزینه دیگری برای تولیدکنندگانی است که نمی خواهند روی امکانات خود سرمایه گذاری کنند [ترجمه ترگمان]تجهیزات تست طرف سوم گزینه دیگری برای تولید کنندگان هستند که نمی خواهند در تسهیلات خود سرمایه گذاری کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The cheapest price he was offered was £730 third party fire and theft.
[ترجمه گوگل]ارزان ترین قیمتی که به او پیشنهاد شد 730 پوند آتش سوزی و سرقت شخص ثالث بود [ترجمه ترگمان]ارزان ترین قیمت پیشنهادی، ۷۳۰ میلیون پوند برای آتش سوزی و سرقت بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Like a hockey fight, though, we have a third party jumping in.
[ترجمه گوگل]با این حال، مانند یک مبارزه هاکی، ما یک شخص ثالث داریم که وارد آن می شود [ترجمه ترگمان]مثل یه دعوای هاکی، با این وجود، ما یه پارتی سوم داریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. This is often done through an independent third party, such as a debt collecting agency, to ensure confidentiality.
[ترجمه گوگل]این اغلب از طریق یک شخص ثالث مستقل، مانند آژانس جمع آوری بدهی، برای اطمینان از محرمانه بودن انجام می شود [ترجمه ترگمان]این امر اغلب از طریق یک شخص ثالث مستقل مانند یک اداره جمع آوری بدهی، برای اطمینان از محرمانه بودن انجام می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Article 35 requires a third party to accept an obligation in writing.
[ترجمه گوگل]ماده 35 شخص ثالث را ملزم به قبول تعهد کتبی می کند [ترجمه ترگمان]ماده ۳۵ برای پذیرش تعهد در نوشتن نیاز به یک حزب سوم دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. You must sign the document in the presence of an independent third party .
[ترجمه گوگل]شما باید سند را در حضور شخص ثالث مستقل امضا کنید [ترجمه ترگمان]شما باید سند را در حضور یک شخص ثالث مستقل امضا کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
شخص ثالث (اسم)
third party
تخصصی
[حسابداری] شخص ثالث [حقوق] (شخص) ثالث [کامپیوتر] شخص ثالث فردی غیر از سازنده ی یک ماشین و کاربر نهایی مثلاً نرم افزار شخص ثالث نرم افزاری است که نه از طرف سازنده می آید . نه از کاربر توسعه دهنده ی نرم افزار . امروزه اکثر نرم افزارها به این صورت هستند .
انگلیسی به انگلیسی
• third side, third partner, third person, foreign factor a third party is someone who is not one of the two main people or groups involved in a dispute or a discussion, but who becomes involved in it in order to contribute to the settlement. if you have third-party insurance and you cause an accident, your insurance company will pay money only to other people who are hurt or whose property is damaged, and not to you.
پیشنهاد کاربران
طرف سوم به نظرم از شخص ثالث خیلی بهتره تا چشم حداد عادل دربیاد
فرد بی طرف_ شرکت غیر منتفع
واسطه
دیگری
دیگران
طرف دیگر
طرفی که
پیمانکار ، شرکتهای دیگر
جناح سوم ( حزب سیاسی سوم که بعد از دو جناح اصلی که عادتا حکمران می شده اند، به ظهور رسیده باشد )
شخص واسط
طرف ثالث
[کامپیوتر] خدماتی که نه توسط شما ارائه می گردد و نه توسط شرکت طرف حساب شما، بلکه از طرف یک شخص ثالث ارائه می شود. مثلا نسخه ویندوزی مرورگر کروم نه توسط مایکروسافت ایجاد شده است و نه توسط کاربر ویندوز، بلکه توسط یک شرکت شخص ثالث دیگری ( گوگل ) تولید شده است.