third

/ˈθɜːrd//θɜːd/

معنی: یک سوم، به سه بخش تقسیم کردن، سیم، سومین، ثالث، سوم، سومی، ثلث
معانی دیگر: - سوم، شماره یا نفر سوم، (اتومبیل) دنده ی سوم، (جمع - حقوق) ثلث دارایی شوهر متوفی که به زن او می رسد، (موسیقی) نت سوم، ثالک، ثلک

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: indicating rank or position between second and fourth.
اسم ( noun )
(1) تعریف: one of three equal parts of a whole.

(2) تعریف: the member of a series between second and fourth.
قید ( adverb )
• : تعریف: in a position between second and fourth; thirdly.

جمله های نمونه

1. third degree burn
(در اثر سوختگی) تباهی پوست و بافت های زیر آن،سوختگی درجه سه

2. third person singular
سوم شخص مفرد

3. . . . the third (one) came and took away the gold
. . . سومی آمد و زر را زد و برد.

4. a third of the money
یک سوم آن پول

5. iran's third largest city
سومین شهر بزرگ ایران

6. one third
یک سوم

7. the third act
پرده ی سوم

8. the third article treats of economic problems
مقاله ی سوم مسائل اقتصادی را مورد بحث قرار می دهد.

9. the third edition has retrieved many of the faults of the second
چاپ سوم بسیاری از کاستی های چاپ دوم را جبران کرده است.

10. the third floor was completely gutted
طبقه ی سوم کاملا سوخته بود.

11. the third gear
دنده ی سه

12. the third of mordad
سوم مرداد

13. the third sentence has to go
جمله ی سوم باید حذف شود.

14. the third year
سال سوم

15. at the third light, turn left
به چراغ راهنمای سوم که رسیدی به سمت چپ بپیچ.

16. he finished third in wrestling
او در کشتی سوم شد.

17. he won third place in the race
در مسابقه نفر سوم شد.

18. hossein ranked third on the list
در فهرست اسامی،حسین نفر سوم بود.

19. burns of the third degree
سوختگی درجه سه

20. he notched his third victory
او به سومین پیروزی خود دست یافت.

21. i shifted into third gear
زدم توی دنده ی سه

22. she came in third in the swimming contests
در مسابقات شنا سوم شد.

23. conifers constitute about a third of the world's forests
کاجیان (کاج ها) یک سوم جنگل های جهان را تشکیل می دهند.

24. the first, second or third intention
زخم جوشی درجه ی اول یا دوم یا سوم

25. buried away somewhere in the third chapter was an account of their meeting
شرح ملاقات آنها در فصل سوم کتاب در جایی دور از دید قرار داشت.

26. the accent falls on the third syllable
فشار (یا تاکید) روی هجای سوم است.

27. the japanese have cornered a third of the road-construction contracts
ژاپنی ها یک سوم قراردادهای راهسازی را به چنگ آورده اند.

28. he was knocked out in the third round
در رند سوم ناک اوت شد.

29. all our wrestlers were eliminated in the third round
همه ی کشتی گیران ما در دور سوم (مسابقات) حذف شدند.

30. a fifteen-minute intermission between the second and the third acts of the play
یک میان پرده پانزده دقیقه ای بین پرده ی دوم و سوم نمایش

31. a huge monument celebrating the achievements of their third president
بنای یادبود عظیمی در بزرگداشت کامیابی های سومین رئیس جمهور آنها

32. when her husband died she was carrying her third child
هنگامی که شوهرش مرد او سومین فرزند خود را آبستن بود.

مترادف ها

یک سوم (صفت)
third

به سه بخش تقسیم کردن (فعل)
third

سیم ()
third, thirty

سومین ()
third

ثالث ()
third

سوم ()
third

سومی ()
third

ثلث ()
third

تخصصی

[ریاضیات] یک سوم، سومین، سوم، ثلث

انگلیسی به انگلیسی

• number 3 in a series; one part of three equal parts, 1/3
next after the second; being one of 3 equal parts
the third item in a series is the one that you count as number three.
a third is one of three equal parts of something.

پیشنهاد کاربران

۱. یک سوم ۲. سومی. شماره سه ۳. سومین. سوم
مثال:
third person singular
سوم شخص مفرد
سوم، سومین
مثال: She finished third in the race.
او در مسابقه سوم شد.
third ( interval )
فاصله ی سوم، که می تواند کوچک ( مینور ) یا بزرگ ( ماژور ) باشد و در بحث هارمونی ( هماهنگی ) کلاسیک جزو فواصل مطبوع به شمار می رود.
معکوس این فاصله، فاصله ی ششم است.
منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/File:Major_third_on_C.png
بار سوم
به نظر من برای ماه هم میشه مثلاً سوم جولای |Third of July
⅓از چیزی.
یک سوم
یک سوم سومین
سومین
سوم آنکه. . .
نفر سوم
1 قسمت از 3 قسمت

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس