• (1)تعریف: turpentine or other liquid used for diluting paint to the desired consistency.
• (2)تعریف: one that thins.
صفت ( adjective )
• : تعریف: comparative of thin.
جمله های نمونه
1. the dilution of paint with thinner
رقیق کردن رنگ با تینر
2. She should wear a thinner shirt in summer.
[ترجمه گوگل]او باید در تابستان پیراهن نازک تری بپوشد [ترجمه ترگمان]او باید در تابستان پیراهن نازکی به تن کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Turn is winter, sunshine getting thinner and pale.
[ترجمه ...] زمستان در حال چرخش است ( فصل زمستان می آید ) و آفتاب کم رنگ تر می شود
|
[ترجمه گوگل]چرخش زمستان است، آفتاب نازک تر و کم رنگ تر می شود [ترجمه ترگمان]زمستان، زمستان، آفتاب، لاغرتر و پریده رنگ می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He's much thinner nowadays than he used to be; I think he's been ill.
[ترجمه گوگل]او این روزها بسیار لاغرتر از گذشته است فکر کنم مریض شده [ترجمه ترگمان]این روزها کم تر لاغرتر از آن است که قبلا باشد؛ فکر می کنم مریض بوده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The twins were dressed differently and one was thinner than the other.
[ترجمه گوگل]لباس دوقلوها متفاوت بود و یکی لاغرتر از دیگری بود [ترجمه ترگمان]دوقلوها جور دیگری لباس پوشیده بودند و یکی از آن ها لاغرتر از دیگری بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. You get thinner every time I see you, Sara - you're wasting away!
[ترجمه گوگل]هر وقت میبینمت لاغر میشی سارا - داری هدر میدی! [ترجمه ترگمان]، هر دفعه که دیدمت لاغرتر میشی، سارا داری وقتت رو تلف می کنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. You can stir a small amount of thinner in the paint.
[ترجمه گوگل]می توانید مقدار کمی تینر را در رنگ هم بزنید [ترجمه ترگمان]می توانید مقدار کمی لاغرتر از رنگ را تکان بدهید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Fit it in place of an existing thinner jacket, and over any shrunk-on rigid foam insulation your cylinder may have.
[ترجمه گوگل]آن را به جای یک ژاکت نازک تر موجود، و روی هر عایق فوم سفت و محکمی که ممکن است سیلندر شما داشته باشد، قرار دهید [ترجمه ترگمان]آن را در جای یک جلیقه نازک تر موجود قرار دهید، و روی هر گونه عایق بندی فوم سفت و سخت shrunk که سیلندر شما ممکن است داشته باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The knot of footsteps spread thinner into distance. Into silence.
[ترجمه گوگل]گره ردپاها باریک تر از فاصله ها پخش می شود به سکوت [ترجمه ترگمان]جای پا به فاصله کمی تنگ تر می شد در سکوت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He'd got thinner and the blue eyes were getting watery, but nothing would persuade him to rest.
[ترجمه گوگل]لاغرتر شده بود و چشم های آبی اش آب می ریخت، اما هیچ چیز او را متقاعد نمی کرد که استراحت کند [ترجمه ترگمان]او لاغر شده بود و چشمان آبی داشت خیس می شد، اما هیچ چیز او را قانع نمی کرد که استراحت کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The elegant brunette was thinner, longer, and more sophisticated.
[ترجمه گوگل]سبزه ظریف لاغرتر، بلندتر و پیچیده تر بود [ترجمه ترگمان]آن مو مشکی زیبا لاغرتر و بلندتر و بیشتر پیچیده شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. She was younger, thinner, more worried.
[ترجمه گوگل]او جوان تر، لاغرتر و نگران تر بود [ترجمه ترگمان]او کوچک تر، لاغر و بیشتر نگران بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. But we all slept badly in the thinner air, suffering headaches and breathlessness.
[ترجمه گوگل]اما همه ما در هوای رقیقتر، بد خوابیدیم، از سردرد و تنگی نفس رنج میبردیم [ترجمه ترگمان]اما همه ما در هوای مه آلود، سردرد و تنفس بد خوابیده بودیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Although the strength would be adequate, the thinner section makes the handlebar uncomfortable to hold.
[ترجمه گوگل]اگرچه استحکام کافی خواهد بود، بخش نازک تر باعث می شود دسته فرمان در دست گرفتن راحت نباشد [ترجمه ترگمان]اگر چه این قدرت کافی خواهد بود، بخش باریک تر آن را معذب می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
رقیق کننده (اسم)
diluent, thinner, diluter, dilutor
کم کننده (اسم)
thinner
نازکتر (صفت)
thinner
کم پشت تر (صفت)
thinner
تخصصی
[خودرو] حلال رقیق کننده [عمران و معماری] تینر [نساجی] تینر - ماده رقیق کننده - ماده روان کننده
انگلیسی به انگلیسی
• substance acting to thin or dilute another (especially paint) thinner is a liquid which you add to another liquid such as paint, in order to make it less thick and easier to use.