1. addled thinking
فکر قاطی پاتی
2. associative thinking
تفکر تداعی گرا،اندیشه ی همخوان گرا
3. closet thinking
اندیشمندی یا تفکر نظری
4. fuzzy thinking
تفکر مغشوش
5. hazy thinking
اندیشه ی درهم و برهم
6. his thinking is superficial
اندیشه ی او ژرفا ندارد.
7. horse-and-buggy thinking
اندیشه های عهد دقیانوس
8. messy thinking
اندیشه ی آشفته
9. muddled thinking
تفکر مبهم و آشفته
10. muddy thinking
فکر پریشان
11. wishful thinking
خیال واهی،تفکر از روی خواب و خیال،فکر باطل
12. he is thinking of resigning
قصد دارد استعفا بدهد.
13. i am thinking of getting an extension in the bedroom
در نظر دارم یک خط فرعی به اتاق خواب بکشم.
14. i was thinking that when i got to the rosebush. . .
در نظر داشتم که چون به درخت گل رسم . . .
15. they are thinking about the consolidation of the two companies
آنها در فکر ادغام آن دو شرکت هستند.
16. we are thinking of buying a new house
قصد داریم یک خانه ی نو بخریم.
17. rahim's way of thinking
طرز فکر رحیم
18. put on one's thinking cap
درباره چیزی دقیقا اندیشیدن،کلاه خود را قاضی کردن
19. he deluded himself into thinking that they would soon hire him
او خود را با این خیال فریب می داد که به زودی استخدامش خواهند کرد.
20. he was duped into thinking she would marry him
خر شده بود و فکر می کرد آن دختر با او ازدواج خواهد کرد.
21. the book started me thinking
کتاب مرا به فکر انداخت.
22. they kidded him into thinking that he had won the lottery
او را گول زدند که برنده ی لاتاری شده است.
23. if i can, i am thinking of . . .
در پی آنم که گر زدست بر آید . . .
24. she is independent in her thinking
او در تفکر متکی به خویش است.
25. slogans can petrify a man's thinking
شعارها می توانند تفکر انسان را متحجر کنند.
26. he misinterpreted my praise of his daughter thinking that i was asking to marry her
او تعریف از دخترش را به غلط برداشت کرد و تصور کرد که می خواهم از او خواستگاری کنم.
27. this way of doing things was foreign to their thinking
این شیوه ی انجام کار در فکر آنها بیگانه بود.
28. practice until you can go through the whole operation without thinking
تمرین کن تا وقتی که بتوانی بدون فکر کردن همه ی عملیات را انجام بدهی.
29. Do you know there is someone thinking of you and caring you all the time ? Your smiling eyes are just like the sparkling stars hanging on the curtain of my heart.
[ترجمه گوگل]آیا می دانید کسی هست که به شما فکر می کند و همیشه به شما اهمیت می دهد؟ چشمان خندان تو مانند ستاره های درخشانی است که بر پرده قلب من آویزان شده اند
[ترجمه ترگمان]می دونی یه نفر به تو فکر می کنه و همیشه به تو اهمیت می ده؟ چشمان خندان شما درست مانند ستارگان درخشان است که بر پرده قلب من آویزان شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
30. I'm thinking of investing in a new house.
[ترجمه گوگل]من به سرمایه گذاری در یک خانه جدید فکر می کنم
[ترجمه ترگمان]دارم فکر می کنم که توی یه خونه جدید سرمایه گذاری کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید