thinker

/ˈθɪŋkər//ˈθɪŋkə/

معنی: متفکر، اندیشمند، فکر کننده
معانی دیگر: فکور

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who thinks in a particular way.

- a quick thinker
[ترجمه گوگل] یک متفکر سریع
[ترجمه ترگمان] یک متفکر سریع
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a person who devotes much time to thinking, esp. in a deep or scholarly way.

جمله های نمونه

1. a logical thinker
کسی که منطقی فکر می کند،آدم درست اندیش

2. a lucid thinker
اندیشمند روشن بین

3. a profound thinker
یک آدم ژرف اندیش

4. a subtle thinker
یک متفکر ظریف انگار

5. an original thinker
یک اندیشمند نوآور

6. he is a thinker but not a doer
او متفکر است ولی اهل عمل نیست.

7. he is a loose thinker
او سطحی فکر می کند.

8. He has been feted as a great thinker.
[ترجمه گوگل]از او به عنوان یک متفکر بزرگ یاد شده است
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک متفکر بزرگ مورد احترام قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Hamilton is a great statesman and political thinker.
[ترجمه گوگل]همیلتون یک دولتمرد و متفکر سیاسی بزرگ است
[ترجمه ترگمان]همیلتون یک سیاست مدار بزرگ و متفکر سیاسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Steiner was recognized as an original if unorthodox thinker.
[ترجمه گوگل]اشتاینر به عنوان یک متفکر اصیل و غیرمتعارف شناخته شد
[ترجمه ترگمان]اشتاینر به عنوان یک متفکر اصیل شناخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Confuscius is acclaimed as a great thinker.
[ترجمه گوگل]کنفوسیوس به عنوان یک متفکر بزرگ تحسین شده است
[ترجمه ترگمان]Confuscius به عنوان یک متفکر بزرگ مورد تحسین قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Thinker - producing carefully considered ideas and weighing up and improving ideas from other people.
[ترجمه گوگل]متفکر - تولید ایده هایی که با دقت در نظر گرفته شده اند و ایده های افراد دیگر را سنجیده و بهبود می بخشد
[ترجمه ترگمان]تولید کننده - تولید به دقت ایده هایی را در نظر گرفت و ایده ها را از افراد دیگر بهبود بخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The thinker enters the mind of the other as an observer not as an actor.
[ترجمه گوگل]متفکر به عنوان یک ناظر وارد ذهن دیگری می شود نه به عنوان یک بازیگر
[ترجمه ترگمان]متفکر به عنوان ناظر به ذهن دیگری وارد می شود نه به عنوان یک بازیگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. No serious thinker can make a valid argument that to discriminate based on species is acceptable.
[ترجمه گوگل]هیچ متفکر جدی نمی تواند استدلال معتبری ارائه دهد که تبعیض بر اساس گونه ها قابل قبول است
[ترجمه ترگمان]هیچ متفکر جدی نمی تواند استدلال معتبری داشته باشد که تبعیض براساس گونه ها قابل قبول باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. That is what made him a great political thinker.
[ترجمه گوگل]این همان چیزی بود که او را به یک متفکر بزرگ سیاسی تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]این چیزی است که او را به یک متفکر سیاسی بزرگ تبدیل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Elie Wiesel and Elmo, a great thinker and a great tickle, will help President Clinton celebrate his second inauguration.
[ترجمه گوگل]الی ویزل و المو، یک متفکر بزرگ و یک قلقلک بزرگ، به پرزیدنت کلینتون کمک خواهند کرد که دومین تحلیف خود را جشن بگیرند
[ترجمه ترگمان]الی Wiesel و Elmo، یک متفکر بزرگ و خارش زیاد، به رئیس جمهور کلینتون کمک خواهند کرد تا جشن دوم خود را جشن بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متفکر (اسم)
thinker

اندیشمند (اسم)
philosopher, thinker

فکر کننده (اسم)
thinker

انگلیسی به انگلیسی

• philosopher; one who thinks
a thinker is someone who spends time thinking about ideas and important issues, often in order to express them in new ways or to produce new ideas.

پیشنهاد کاربران

متفکر
مثال:
Daniel is a thinker more than a doer
دانیال بیشتر متفکر است تا اهل کار و عمل
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : think
✅️ اسم ( noun ) : thought / thoughtfulness / thoughtlessness / think / thinker / thinking
✅️ صفت ( adjective ) : thoughtful / thoughtless / thinkable / thinking
✅️ قید ( adverb ) : thoughtfully / thoughtlessly
Thinker و Feeler در بحث شخصیت شناسی به معنای دو تا شخصیت روبروی همدیگه بکار میرن
Feeler یعنی یه آدم احساسی که کمتر منطقی تصمیم میگیره بیشتر احساسی

Thinker مخالف feeler یعنی کسی که بیشتر منطقی و متفکری تصمیم میگیره
She is known in the media as a sharp and incisive thinker
اون خانم تو رسانه ها بعنوان یک متفکر صریح و رُک و قاطع ( کسی که قاطعانه و بُران حرفش/فکرش رو بزبون میاره ) شناخته میشه
Cambridge Dictionary@
متفکر

بپرس