think nothing of

جمله های نمونه

1. One who has seen the ocean thinks nothing of mere rivers.
[ترجمه گوگل]کسی که اقیانوس را دیده است به رودخانه های صرف فکر نمی کند
[ترجمه ترگمان]کسی که اقیانوس را دیده چیزی از رودخانه ها نمی گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I thought nothing of betting £000 on a horse.
[ترجمه گوگل]فکر نمی‌کردم که روی یک اسب 000 پوند شرط بندی کنم
[ترجمه ترگمان]من هیچ فکر نمی کنم هزار پوند روی اسب شرط بندی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. When I was younger, I thought nothing of cycling 50 miles in a day.
[ترجمه گوگل]وقتی جوان تر بودم، هیچ فکری به دوچرخه سواری 50 مایل در روز نمی کردم
[ترجمه ترگمان]وقتی کوچک تر بودم فکر نمی کردم حدود ۵۰ مایل در روز باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She thinks nothing of walking thirty miles a day.
[ترجمه گوگل]او به هیچ چیز به پیاده روی سی مایل در روز فکر نمی کند
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کند روزی سی مایل راه برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He thinks nothing of walking ten miles.
[ترجمه گوگل]او به هیچ وجه به پیاده روی ده مایلی فکر نمی کند
[ترجمه ترگمان]فکر می کند هیچ راه رفتن به ده مایل را ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. When she went off to see her parents for the weekend I thought nothing of it.
[ترجمه گوگل]وقتی او برای آخر هفته برای دیدن والدینش رفت، هیچ فکری به این موضوع نکردم
[ترجمه ترگمان]وقتی برای تعطیلات آخر هفته می رفت که والدینش را ببیند، چیزی از آن فکر نمی کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I had a pain in my back but thought nothing of it at the time.
[ترجمه گوگل]کمرم درد میکرد ولی اون موقع فکر نمیکردم
[ترجمه ترگمان]پشت سرم درد داشتم، اما در آن موقع چیزی از آن فکر نمی کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The boss gets on my wick with his everlasting complaints about timekeeping. And he thinks nothing of rolling up to the office at ten o'clock himself.
[ترجمه گوگل]رئیس با شکایت های همیشگی اش در مورد زمان سنجی بر فیتیله من می نشیند و فکر نمی کند خودش ساعت ده به دفتر بیاید
[ترجمه ترگمان]رئیس با شکایات همیشگی خود در مورد timekeeping به wick می ره و فکر می کند که در ساعت ده خودش به اداره می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He thinks nothing of staying up all night in casinos.
[ترجمه گوگل]او فکر نمی کند تمام شب در کازینو بیدار بماند
[ترجمه ترگمان]اون فکر می کنه که همه شب تو کازینو نمی مونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He thought nothing of it at the time.
[ترجمه گوگل]او در آن زمان به هیچ چیز فکر نمی کرد
[ترجمه ترگمان]در آن زمان چیزی از آن نمی دانست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She just found it hard to be owned by customers; men especially thought nothing of appraising her through her clothes.
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که مالکیت در اختیار مشتریان سخت است مردان به خصوص فکر نمی کردند که او را از طریق لباس هایش ارزیابی کنند
[ترجمه ترگمان]به خصوص در مقایسه با مشتریان بسیار مشکل داشت، مردان به خصوص در مقایسه با لباس های او هیچ چیز او را برانداز نمی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Human Piranha, a Harvard graduate, thought nothing of it.
[ترجمه گوگل]پیرانای انسانی، فارغ التحصیل هاروارد، هیچ فکری به این موضوع نمی کرد
[ترجمه ترگمان]The انسانی، فارغ التحصیل هاروارد، در این مورد چیزی فکر نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He thought nothing of playing in ten or eleven consecutive events.
[ترجمه گوگل]او فکر نمی کرد که در ده یا یازده مسابقه متوالی بازی کند
[ترجمه ترگمان]هیچ فکر نمی کرد که در ده یا یازده بار متوالی بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He'd think nothing of checking up on a fellow's credentials.
[ترجمه گوگل]او فکر نمی کند که مدارک یک همکار را بررسی کند
[ترجمه ترگمان]او هیچ فکر نمی کرد که کارت اعتباری یک مرد را بررسی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• consider unimportant, think of - as trivial

پیشنهاد کاربران

هیچی حساب کردن چیزی
عادی دانستن چیزی ( که از نظر همه غیر عادی است )
He think nothing of spending $100 just on a night out
او هیچی حساب می کند خرج کردن۱۰۰ دلار در یک شب را ( عادی می داند )
consider an activity to be normal that most people would thing was difficult, unusual, etc.
آسان گرفتن چیزی که در نظر بقیه سخته
to think that something is not important and then realize later that it is important
توجه نکردن به چیزی
بی اهمیت بودن به چیزی

بپرس