thingummy

/ˈθɪŋəmi//ˈθɪŋəmi/

معنی: چیز، همان، اسمش
معانی دیگر: چیز، همان، اسمش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (chiefly British; informal) something for which the precise name is unknown or has been forgotten; thingamabob.

مترادف ها

چیز (اسم)
article, matter, object, thing, stuff, work, effects, res, nip, odds and ends, thingummy, widget

همان (اسم)
thingummy

اسمش (اسم)
thingummy

پیشنهاد کاربران

( شی ای که اسمش را نمی دانیم یا نمی خواهیم بگوییم ) ماسماسک
وقتی اسم چیزی را به یاد نمی آورید یا در نوک زبانتان است مثلاً فلان چیز.

بپرس