thingamajig

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) something for which the precise name is unknown or has been forgotten.
مشابه: thing

- I want to buy one of those thingamajigs that turns lamps on and off.
[ترجمه حسام نوری] میخوام یکی از آن بیلبیلک هایی را بخرم که چراغ ها را روشن و خاموش میکند
|
[ترجمه Bijan Chegeni] می خوام یکی از اون ماسماسکایی که چراغا رو روشن می کنه بخرم
|
[ترجمه گوگل] من می خواهم یکی از آن چیزها را بخرم که لامپ ها را روشن و خاموش می کند
[ترجمه ترگمان] می خواهم یکی از آن thingamajigs را بخرم که چراغ ها را روشن و خاموش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. What do you call that thingamajig? You know - the circle with the line through it.
[ترجمه گوگل]اسمش را چی میذاری؟ می دانید - دایره ای که خط از آن عبور می کند
[ترجمه ترگمان]اسمش چی بود \"thingamajig\"؟ دایره ای را که در آن قرار دارد، می شناسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This new multimedia thingamajig allows you to discover things on your own through the wondrous use of the hypermedia approach to education.
[ترجمه گوگل]این چیزهای چندرسانه‌ای جدید به شما امکان می‌دهد تا با استفاده شگفت‌انگیز از رویکرد ابررسانه‌ای برای آموزش، چیزهایی را خودتان کشف کنید
[ترجمه ترگمان]این چند رسانه ای جدید به شما این امکان را می دهد که چیزها را از طریق استفاده شگفت انگیز از رویکرد hypermedia به تحصیل کشف کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. What's this silver thingamajig used for?
[ترجمه گوگل]این چیزماجیگ نقره ای برای چه استفاده می شود؟
[ترجمه ترگمان]این thingamajig نقره ای برای چیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Thingamajig Something difficult to classify or whose name has been forgotten or is not known.
[ترجمه گوگل]Thingamajig چیزی که طبقه بندی آن دشوار است یا نام آن فراموش شده یا شناخته شده نیست
[ترجمه ترگمان]طبقه بندی کننده چیزی مشکل است که طبقه بندی شود یا نام آن فراموش شده باشد یا شناخته نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. What's-his-name and thingamajig replace the bright particular.
[ترجمه گوگل]اسمش چیه و چیزاماجیگ جایگزین خاص روشن میشه
[ترجمه ترگمان]چه چیزی - نام او و thingamajig جایگزین رنگ های روشن می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Strapping this odd-looking thingamajig around his chest, it derives its power from the expansion of his chest when he breathes.
[ترجمه گوگل]با بستن این چیز عجیب و غریب به دور سینه اش، قدرت خود را از انبساط قفسه سینه او در هنگام نفس کشیدن می گیرد
[ترجمه ترگمان]با این حالت عجیب و غریب در اطراف سینه اش، وقتی نفس می کشد، قدرت خود را از انبساط سینه می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Daddy what do you call that thingamajig?
[ترجمه گوگل]بابا به این چیزها میگی چی میگی؟
[ترجمه ترگمان]بابا، اون thingamajig رو چی صدا می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Best Buy is promoting its Geek Squad, promising shoppers before they buy that complicated electronic thingamajig that its employees will hold their hands through the installation process and beyond.
[ترجمه گوگل]Best Buy در حال تبلیغ Geek Squad خود است و به خریداران قول می دهد قبل از خرید آن چیزهای الکترونیکی پیچیده که کارمندانش در طول مراحل نصب و فراتر از آن دستان خود را بگیرند
[ترجمه ترگمان]شرکت Best Buy پیش از خرید تجهیزات پیچیده الکترونیکی که کارکنان آن دست خود را از طریق فرآیند نصب و فراتر از آن حفظ خواهند کرد، تیم Geek، promising، را ترویج می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• ¨what´s-it¨, some object, something whose name is forgotten

پیشنهاد کاربران

This term is used to refer to an object or thing that is unknown, unnamed, or unfamiliar. It is often used when the speaker cannot remember or does not know the specific name of the object.
یک شی یا چیز ناشناخته، بی نام یا ناآشنا.
...
[مشاهده متن کامل]

اغلب زمانی استفاده می شود که گوینده نمی تواند نام خاص شی را به خاطر بسپارد یا نمی داند.
مثال؛
Can you pass me that thingamajig over there?
In a conversation about fixing a broken appliance, someone might say, “I need a thingamajig to connect these two parts. ”
A person might ask, “Do you have any idea what this thingamajig is used for?”

ماسماسک
فلان چیز
✅ ( برای اشاره به هر آنچه که یا ناشناخته است یا یادآوری نامش سخت و در نتیجه فراموش شده باشد به کار می رود. )
این، نمیدونم چی، چیز

بپرس