1. Just a thimbleful of sherry, please.
2. He poured a thimbleful of whisky into the glass.
[ترجمه گوگل]یک انگشتانه ویسکی داخل لیوان ریخت
[ترجمه ترگمان]یک جرعه ویسکی در لیوان ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. A thimbleful of water, sir? he asked the ant.
[ترجمه گوگل]یک بند آب، قربان؟ از مورچه پرسید
[ترجمه ترگمان]یک خرده آب، آقا؟ از مورچه پرسید:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She has just a thimbleful of insight into human behavior.
[ترجمه گوگل]او فقط کمی بینش نسبت به رفتار انسان دارد
[ترجمه ترگمان]او فقط thimbleful از بینش در رفتار انسان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Thimbleful OMMT could increase the toughness and intensity of the lignin-based epoxy resin.
[ترجمه گوگل]Thimbleful OMMT می تواند چقرمگی و شدت رزین اپوکسی مبتنی بر لیگنین را افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]thimbleful OMMT می تواند سختی و شدت رزین اپوکسی را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Immediateness reaction is the remedy that should use thimbleful hind, produce convulsions, insensible, breath suddenly to the heartbeat stops suddenly and die.
[ترجمه گوگل]عكس العمل فوري دارويي است كه بايد از پشت انگشتانه استفاده كرد، تشنج ايجاد كرد، غيرحساس شد، نفس ناگهاني به ضربان قلب قطع شود و بميرد
[ترجمه ترگمان]واکنش Immediateness درمانی است که باید از عقب thimbleful استفاده کند، convulsions تولید کند، بی هوش شود، نفس بریده شود، ناگهان ضربان قلب ناگهان متوقف می شود و می میرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He has just a thimbleful of insight into human behavior.
[ترجمه گوگل]او فقط کمی بینش نسبت به رفتار انسان دارد
[ترجمه ترگمان]او فقط a از بینش در رفتار انسان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. A small thimbleful of ashes can be made into 0. 25 car at diamond, for which LifeGem would charge $000.
[ترجمه گوگل]یک انگشتانه کوچک خاکستر را می توان به ماشین 0 25 در الماس تبدیل کرد که LifeGem برای آن 000 دلار دریافت می کند
[ترجمه ترگمان]یک thimbleful کوچک از خاکستر را می توان به صفر تبدیل کرد ۲۵ ماشین در الماس، که LifeGem هزار دلار هزینه آن را مطالبه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. A lot of tax money had gone for a thimbleful of water.
[ترجمه گوگل]پول مالیات زیادی برای یک انگشتانه آب رفته بود
[ترجمه ترگمان]مقدار زیادی پول مالیاتی برای a آب رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Early attacks of stage fright were cured by a thimbleful of Courvoisier.
[ترجمه گوگل]حملات اولیه ترس از صحنه توسط یک انگشتانه از Courvoisier درمان شد
[ترجمه ترگمان]حملات اولیه بر روی صحنه به وسیله a Courvoisier درمان شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Scented by infusion with wild tarragon, like no other sorbet I have ever tasted, a mere thimbleful did the trick.
[ترجمه گوگل]با عطر دم کرده ترخون وحشی، مانند هیچ شربت دیگری که من تا به حال چشیدهام، یک انگشتانه ساده این کار را انجام داد
[ترجمه ترگمان]با تزریق tarragon از tarragon وحشی مانند عصاره دیگری که تا به حال چشیده بودم، فقط یک جرعه این کار را کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I don't know what the great lady is on but I'd sell my Equity Card for a thimbleful.
[ترجمه گوگل]من نمی دانم خانم بزرگ در چه وضعیتی است، اما من می خواهم کارت سهام خود را به قیمت یک انگشتانه بفروشم
[ترجمه ترگمان]نمی دانم این بانوی بزرگ چه قصدی دارد، اما من کارت equity را برای یک انگشتانه می فروشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Everyone complained, above all, about the food: French dishes "stewed in grease" and breakfasts consisting of nothing more "than a thimbleful of coffee or chocolate and a morsel of bread.
[ترجمه گوگل]همه بیشتر از همه از غذا شکایت داشتند: غذاهای فرانسوی «خورش شده در روغن» و صبحانههایی که «بهجز یک انگشتانه قهوه یا شکلات و یک لقمه نان» شامل نمیشد
[ترجمه ترگمان]همه از همه مهم تر، در مورد غذا شکایت داشتند: غذاهای فرانسوی \"stewed و grease\" که حاوی هیچ چیز غیر از یک فنجان قهوه یا شکلات و یک لقمه نان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. You don't catch me tasting rum so much; but just a thimbleful for luck, of course, the first chance I have.
[ترجمه گوگل]شما اینقدر طعم رم را نمی چشید اما فقط یک انگشتانه برای شانس، البته، اولین فرصتی که دارم
[ترجمه ترگمان]شما به من نخواهید رسید که آن قدر مشروب بخورم؛ اما فقط یک جرعه برای خوش شانسی، البته، اولین فرصتی که پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید