thimble

/ˈθɪmbl̩//ˈθɪmbl̩/

معنی: انگشتانه، لوله فلزی کوتاه
معانی دیگر: انگشتانه، لوله فلزی کوتاه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a small cup, usu. of metal or plastic, used to protect the finger that pushes the needle through cloth in sewing.

جمله های نمونه

1. She put a thimble over the finger when sewing.
[ترجمه گوگل]هنگام خیاطی یک انگشتانه روی انگشت گذاشت
[ترجمه ترگمان]وقتی مشغول دوخت و دوز بود، انگشتانه را روی انگشتش گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A child's game of hunt the thimble doesn't feel creative.
[ترجمه گوگل]بازی شکار انگشتانه برای کودکان خلاقیت ندارد
[ترجمه ترگمان]یک بازی بچگانه که thimble را شکار می کند، احساس خلاقیت نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. With a finger in the thimble, you push through space until you reach the surface of the computer-generated object.
[ترجمه گوگل]با یک انگشت در انگشتانه، فضا را فشار می دهید تا به سطح جسم تولید شده توسط رایانه برسید
[ترجمه ترگمان]با یک انگشت در انگشتانه، شما تا زمانی که به سطح شی ایجاد شده توسط کامپیوتر برسید، از فضای خالی عبور می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He had the brains of a thimble.
[ترجمه گوگل]او مغز انگشتانه داشت
[ترجمه ترگمان]او مغز انگشتانه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The first person to find the thimble hides it the next time.
[ترجمه گوگل]اولین کسی که انگشتانه را پیدا می کند دفعه بعد آن را پنهان می کند
[ترجمه ترگمان]اولین کسی که the را پیدا می کند دفعه بعد آن را پنهان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Every Tuesday morning you forgot your thimble, every Tuesday afternoon you held out your palm for the cut of the cane.
[ترجمه گوگل]هر سه شنبه صبح انگشتت را فراموش می کردی، هر سه شنبه بعدازظهر کف دستت را برای بریدگی عصا دراز می کردی
[ترجمه ترگمان]هر سه شنبه thimble را فراموش کرده ای، هر سه شنبه بعد از ظهر روز سه شنبه کف دستت را برای بریدن چوب در دست می گیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The shoe and the thimble in Monopoly have been replaced with little pills that help us along to Boardwalk.
[ترجمه گوگل]کفش و انگشتانه در مونوپولی با قرص‌های کوچکی جایگزین شده‌اند که به ما کمک می‌کنند تا بورد واک را طی کنیم
[ترجمه ترگمان]کفش و انگشتانه در Monopoly جایگزین قرص های کوچکی شده اند که به ما کمک می کنند تا به Boardwalk برسیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Phantom looks simple: A thimble is attached to a jointed arm made of black steel rods.
[ترجمه گوگل]فانتوم ساده به نظر می رسد: یک انگشتانه به یک بازوی مفصل ساخته شده از میله های فولادی سیاه وصل شده است
[ترجمه ترگمان]فانتوم به نظر ساده می آید: A به بازوی jointed ساخته شده از میله های فولادی سیاه متصل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Won't, you see me had been bought, nuo, thimble.
[ترجمه گوگل]نمی شود، می بینید که من را خریده بودم، نوا، انگشتانه
[ترجمه ترگمان]نمی بینی که من با انگشتانه، انگشتانه و انگشتانه خریدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The product can be directly made into flat thimble without warping and deformation.
[ترجمه گوگل]این محصول را می توان مستقیماً بدون تاب برداشتن و تغییر شکل به بند انگشتی صاف تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]این محصول می تواند مستقیما به انگشتانه تخت بدون تغییر شکل و تغییر شکل تبدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Take this thimble and with it bale out the water in the pond till there isn't a drop left.
[ترجمه گوگل]این انگشتانه را بردارید و با آن آب در حوض را بیرون بیاورید تا قطره ای باقی نماند
[ترجمه ترگمان]این انگشتانه را بگیر و با آن، آب را در آبگیر، تا وقتی که یک قطره باقی نمانده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Reeling shaft: Air compression thimble type.
[ترجمه گوگل]محور چرخشی: نوع انگشتانه فشرده سازی هوا
[ترجمه ترگمان] : Reeling thimble compression: Air Air Air Air Air::::::::::::::::
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. An acceptable thimble is metal and fits snugly on the middle finger of the needle - holding hand.
[ترجمه گوگل]انگشتانه قابل قبول فلزی است و به خوبی روی انگشت وسط سوزن - دست نگهدارنده قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]An قابل قبولی فلز است و به راحتی در انگشت میانی دست نگه داری سوزن قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The beer bottle played in his big hands like a thimble.
[ترجمه گوگل]بطری آبجو در دستان بزرگ او مانند انگشتانه بازی می کرد
[ترجمه ترگمان]بطری آبجو مانند انگشتانه در دست بزرگ او بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Agnes, open that sewing box and pass me a thimble, will you?
[ترجمه گوگل]اگنس، جعبه خیاطی را باز کن و یک انگشتانه به من بده، می‌خواهی؟
[ترجمه ترگمان]اگنس جعبه خیاطی را باز کن و یک انگشتانه به من بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انگشتانه (اسم)
plectrum, thimble

لوله فلزی کوتاه (اسم)
thimble

تخصصی

[کامپیوتر] انگشتانه .
[ریاضیات] چرخ دستی ظریفه، بوش متحرکت، انگشتی، دسته ی ریز سنج، دسته

انگلیسی به انگلیسی

• small metal cap worn on the finger to push the needle in sewing
a thimble is a small metal or plastic object, used to protect your finger when you are sewing.

پیشنهاد کاربران

thimble ( n ) ( θɪmbl ) =a small metal or plastic object that you wear on the end of your finger to protect it when sewing
thimble
thimble ( حمل‏ونقل ریلی )
واژه مصوب: انگشتانه
تعریف: 1. قطعه فولادی استوانه ای در پاشنۀ تیغۀ سوزن که حرکت لولایی آن را ممکن می سازد 2. افزاره ای که به محفظۀ دستگاه جوش ترمیت وصل می شود تا از ریختن ترمیت تا پایان فرایند انفجار جلوگیری کند و پس از انجام واکنش ها آن را باز می کند تا مواد مذاب ترمیت در درز ریل ها جریان یابد 3. قطعه ای استوانه ای از مواد غیرهادی که دور پیچ های درز عایق قرار می گیرد
...
[مشاهده متن کامل]

انگشتی خیاطی

بپرس