thickly

/ˈθɪkli//ˈθɪkli/

معنی: نسبتا ضخیم، نسبتا انبوه
معانی دیگر: thickish نسبتا ضخیم

جمله های نمونه

1. gorgan used to be thickly forested
در گذشته گرگان از جنگل های انبوه پوشیده شده بود.

2. Weeds grow thickly in rich soil.
[ترجمه گوگل]علف های هرز در خاک غنی به صورت غلیظ رشد می کنند
[ترجمه ترگمان]در خاک ثروتمند روییده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The ground was thickly carpeted with pine needles.
[ترجمه گوگل]زمین با سوزن های کاج فرش شده بود
[ترجمه ترگمان]کف اتاق با برگه ای سوزنی فرش شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She was wearing a warm coat and thickly padded gloves.
[ترجمه گوگل]او یک کت گرم و دستکش های ضخیم پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]کت گرمی پوشیده بود و دستکش های زیادی در دست داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. 'Just leave me alone,' he said thickly.
[ترجمه گوگل]با قاطعیت گفت: "فقط مرا تنها بگذار "
[ترجمه ترگمان]با صدای گرفته ای گفت: فقط تنه ام بذار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. "It's all my fault," he mumbled thickly.
[ترجمه گوگل]غلیظ زمزمه کرد: "همه تقصیر من است "
[ترجمه ترگمان]با صدای گرفته ای زیر لب گفت: همش تقصیر منه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The churchyard was thickly carpeted with snowdrops and primroses.
[ترجمه گوگل]حیاط کلیسا با گلهای برفی و پامچال فرش شده بود
[ترجمه ترگمان]حیاط کلیسا با snowdrops و primroses فرش شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That part of Castle Walk is not thickly vegetated.
[ترجمه گوگل]آن قسمت از Castle Walk دارای پوشش گیاهی ضخیم نیست
[ترجمه ترگمان] اون قسمت از \"کستل\" زیاد سبز نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The furniture was thickly coated with dust.
[ترجمه گوگل]مبلمان به طور ضخیم با گرد و غبار پوشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]مبل ها از گرد و خاک پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He slapped the paint thickly on the wall.
[ترجمه گوگل]رنگ را محکم به دیوار زد
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The fog swirled thickly around us.
[ترجمه گوگل]مه غلیظ دور سرمان می چرخید
[ترجمه ترگمان]مه به شدت دور ما می چرخید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She laid the paint on thickly.
[ترجمه گوگل]رنگ را به صورت غلیظی روی آن گذاشت
[ترجمه ترگمان]نقاشی را به شدت روی میز گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The eastern part of the country is more thickly populated.
[ترجمه گوگل]بخش شرقی کشور پرجمعیت تر است
[ترجمه ترگمان]قسمت شرقی کشور پر از جمعیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The main gaming room was thickly carpeted.
[ترجمه گوگل]اتاق بازی اصلی فرش شده بود
[ترجمه ترگمان]سالن بازی اصلی مفروش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The canal bank was thickly overgrown with last year's brambles.
[ترجمه گوگل]کرانه کانال به طور ضخیم با خراش های سال گذشته پر شده بود
[ترجمه ترگمان]بانک کانال از بوته های تمشک پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نسبتا ضخیم (قید)
thickly

نسبتا انبوه (قید)
thickly

تخصصی

[نساجی] نسبتا ضخیم - نسبتا غلیظ

انگلیسی به انگلیسی

• with thick layers; unclearly; often, frequently

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : thicken
✅️ اسم ( noun ) : thickness / thickener
✅️ صفت ( adjective ) : thick
✅️ قید ( adverb ) : thickly
the nettles that grew thickly around the house
گزنه ( گیاه خاردار ) هایی که بصورت انبوه اطراف خانه روئیدن
Thickly populated
نسبتا پر جمعیت.

بپرس