thickheaded


معنی: خرف، نادان، احمق، کم هوش
معانی دیگر: احمق، نادان، کم هوش، خرف

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: thickheadedly (adv.), thickheadedness (n.)
• : تعریف: slow to comprehend; dull or stupid.
مشابه: simple, slow

جمله های نمونه

1. He's so thick-headed he can't understand simple instructions.
[ترجمه گوگل]او آنقدر کلفت است که نمی تواند دستورالعمل های ساده را درک کند
[ترجمه ترگمان]به قدری ضخیم است که نمی تواند دستور ساده را درک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I've never heard such thickheaded nonsense!
[ترجمه گوگل]من هرگز چنین مزخرفات کله کله ای نشنیده بودم!
[ترجمه ترگمان]من تا به حال چنین مزخرفاتی نشنیده بودم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was stiff with mud and thick-headed with tiredness as he and Isay trooped back through the gatehouse to the Manse.
[ترجمه گوگل]هنگامی که او و ایسای از دروازه به سمت مانسه برمی‌گشتند، او از گل سفت بود و از خستگی سر کلفت بود
[ترجمه ترگمان]ایزائی به بیت از میان گل و لای در رفت و ایزائی به تنهایی از میان جمعیت عبور کرد و به سوی the رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. How could I have been so thick-headed, I wonder now, so impervious?
[ترجمه گوگل]حالا تعجب می‌کنم چطور می‌توانستم اینقدر کلفت باشم، اینقدر غیرقابل نفوذ؟
[ترجمه ترگمان]چه طور می توانستم این قدر به آن فکر نکنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Who could have seen through such thick-headed nonsense?
[ترجمه گوگل]چه کسی می توانست چنین مزخرفات کلفتی را ببیند؟
[ترجمه ترگمان]چه کسی می توانست چنین مزخرفاتی را تحمل کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In the morning I awoke, thick-headed and a prisoner.
[ترجمه گوگل]صبح بیدار شدم، کلفت و زندانی
[ترجمه ترگمان]صبح که از خواب بیدار شدم، با سر و صدا و یک زندانی بیدار شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I got up, thick-headed, with a cloying mouth.
[ترجمه گوگل]با کله کلفتی با دهن ژولیده بلند شدم
[ترجمه ترگمان]بلند شدم، سرم کلفت بود، با دهانی پر از درد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Remember, he'll probably be just like you when you were a teenager: He'll be stubborn, thickheaded and he'll think he knows everything.
[ترجمه گوگل]به یاد داشته باشید، او احتمالاً در دوران نوجوانی شما دقیقاً مانند شما خواهد بود: او لجباز، کلفت خواهد بود و فکر می کند همه چیز را می داند
[ترجمه ترگمان]به خاطر داشته باش، احتمالا وقتی نوجوان بودی مثل تو خواهد بود: او کله شق است و فکر می کند که او همه چیز را می داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خرف (صفت)
wacky, senile, blockish, thickheaded, muddle-headed

نادان (صفت)
silly, inept, simple, unlettered, apish, ignorant, foolish, unwise, asinine, thickheaded, witless, untaught, self-blinded

احمق (صفت)
dotty, senseless, silly, dense, cockscomb, foolish, dull, batty, stupid, frivolous, dopey, thickheaded, inane, fatuous, cockeyed, unmeaning, daffy, daft, fat-headed, feeble-minded, gawky, loony, spooney, spoony

کم هوش (صفت)
silly, thickheaded, subnormal

انگلیسی به انگلیسی

• stupid, imperceptive, dumb, obtuse

پیشنهاد کاربران

بپرس