thicket

/ˈθɪkət//ˈθɪkɪt/

معنی: بیشه، زاغه، درختزار انبوه
معانی دیگر: درختستان، درختزار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a thick or dense patch of shrubs, underbrush, or small trees.
مشابه: brake, brush, bush, clump, tuft

(2) تعریف: something similarly thick, tangled, or difficult to traverse.

- a thicket of misfortunes
[ترجمه گوگل] انبوهی از بدبختی ها
[ترجمه ترگمان] بیشه ای از بدبختی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a thicket of long, unfamiliar words
[ترجمه گوگل] انبوهی از کلمات طولانی و ناآشنا
[ترجمه ترگمان] چند کلمه طولانی و غریب به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a dark-foliaged thicket
بیشه ای دارای شاخ و برگ تیره

2. he bought the thicket and stubbed its trees
او بیشه را خرید و درختان آن را از بیخ برید.

3. bugle sounds roused the deer out of the thicket and onto the plain
صدای شیپور آهوها را از بیشه به دشت راند.

4. The fox hid in the thicket where the dogs could not reach it.
[ترجمه گوگل]روباه در انبوهی پنهان شد که سگها به آن دسترسی نداشتند
[ترجمه ترگمان]روباه در بیشه، جایی که سگ ها نمی توانستند به آن برسند، پنهان شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He hid in a thicket.
[ترجمه گوگل]او در انبوهی پنهان شد
[ترجمه ترگمان]در بوته زاری پنهان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Pinker in the face behind the thicket of white beard.
[ترجمه گوگل]صورتی در صورت پشت انبوه ریش سفید
[ترجمه ترگمان]در حالی که از پشت انبوه ریش انبوه موهای سفیدش بیرون می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Heavy-eyed, Mungo had fallen asleep and into a thicket of dreams.
[ترجمه گوگل]مونگو با چشمان سنگین به خواب رفته بود و در انبوهی از رویاها فرو رفته بود
[ترجمه ترگمان]بلا با چشمانی سنگین به خواب رفت و به درون بیشه ای از رویا فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The thicket leads into a compact marshy wetland, the fifth biome, which finally emptied into the lagoon.
[ترجمه گوگل]این بیشه به یک تالاب باتلاقی فشرده منتهی می شود، زیست بوم پنجم، که در نهایت به تالاب تخلیه می شود
[ترجمه ترگمان]بیشه به منطقه ای باتلاقی و باتلاقی منتهی می شود و این بیوم پنجم نیز در نهایت به تالاب خالی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The thicket still contained remnants of the raspberry and blackberry patches that always come in right after a clearcut.
[ترجمه گوگل]این انبوه همچنان حاوی بقایایی از تکه های تمشک و توت سیاه بود که همیشه بلافاصله پس از پاکسازی وارد می شوند
[ترجمه ترگمان]انبوه درختان هنوز بقایای تمشک و توت سیاه دیده می شدند که همیشه بعد از یک لحظه آشکار می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They had sprinted together through the thicket until they reached a flatland.
[ترجمه گوگل]آنها با هم از میان انبوهی دویدند تا اینکه به یک زمین هموار رسیدند
[ترجمه ترگمان]آن ها به سرعت از میان بیشه خارج شدند تا اینکه به a رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Reacher and the gunner disappeared through the thicket of trees between us and the wreckage.
[ترجمه گوگل]ریچر و توپچی در میان انبوه درختان بین ما و لاشه ناپدید شدند
[ترجمه ترگمان]reacher و توپچی از میان درختان انبوه درختان میان ما و لاشه ناپدید شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The thicket quivered, then moved.
[ترجمه گوگل]انبوه به لرزه افتاد، سپس حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]بیشه لرزید و سپس حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He spent the morning trying to work his way through a thicket of statistics.
[ترجمه گوگل]او صبح را صرف تلاش کرد تا راه خود را در میان انبوهی از آمار طی کند
[ترجمه ترگمان]او تمام صبح را صرف کار کردن در میان انبوه آمار و آمار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A fox darted out of the midst of the thicket.
[ترجمه گوگل]روباهی از وسط بیشه زار بیرون رفت
[ترجمه ترگمان]یک روباه از میان بیشه بیرون دوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بیشه (اسم)
forest, wood, bosk, grove, thicket, glade, bosquet, bosket, brake, coppice, brushwood, holt, shaw

زاغه (اسم)
thicket

درختزار انبوه (اسم)
thicket

انگلیسی به انگلیسی

• dense growth of trees or shrubs, grove made up of bushes or trees growing closely together
a thicket is a small group of trees or bushes growing closely together.

پیشنهاد کاربران

مقدار زیاد، انبوه
بوته زار
درختناک . [ دِ رَ ] ( ص مرکب ) منسوب به درخت . جای پردرخت . ( ناظم الاطباء ) . جای پر از درخت . درختستان . دَغِل . شَجِر. شَجراء. شَجیرة. شَعراء. صُراح . عِراق . عُقدة. غَبَرَة. غُتِل . مُعظَئِل . مُعظِل
...
[مشاهده متن کامل]
: شاجنة؛ وادی درختناک . ضَرِب ؛ جای پست همواردرختناک . هدملة؛ ریگ توده ٔ درختناک . ( منتهی الارب ) .

thicket ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: بیشه
تعریف: پوشش گیاهی متراکمی از درختان کوتاه و درختچه‏ها و بوته‏ها

بپرس