thickening

/ˈθɪkənɪŋ//ˈθɪkənɪŋ/

عمل ضخیم یا ستبر یا غلیظ یا انبوه سازی، ماده ای که با آن آبگونه را غلیظتر می کنند، چگال افزا، غلیظ شدگی، غلیظ سازی، کلفت سازی، ستبری، چیزیکه ابگونه ای راغلیظ سازد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of making or becoming thick.

(2) تعریف: something used to thicken.

(3) تعریف: a thickened area or part.

جمله های نمونه

1. It was a dangerous journey through thickening fog.
[ترجمه گوگل]این یک سفر خطرناک در میان مه غلیظ بود
[ترجمه ترگمان]سفر خطرناکی در میان مه غلیظ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She walked away into the thickening twilight.
[ترجمه گوگل]او به سمت گرگ و میش غلیظ رفت
[ترجمه ترگمان]در هوای مه آلود به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A thickening fog shrouds Edinburgh Castle.
[ترجمه گوگل]مه غلیظی قلعه ادینبورگ را پوشانده است
[ترجمه ترگمان]\"یه shrouds غلیظ در\" ادینبرگ (شهری در شرق آمریکا)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Even a thickening waist, while annoying, can be construed as a viewer problem, to an extent.
[ترجمه گوگل]حتی ضخیم شدن کمر، اگرچه آزاردهنده است، اما تا حدی می تواند به عنوان یک مشکل بیننده تلقی شود
[ترجمه ترگمان]حتی یک کمر کلفت، در حالی که آزار دهنده است، تا حدودی می تواند به عنوان یک مشکل بیننده تعبیر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Introducing solids A gradual thickening of baby food is often a preferable way to introduce more solid food.
[ترجمه گوگل]معرفی مواد جامد غلیظ شدن تدریجی غذای کودک اغلب یک راه ارجح برای معرفی بیشتر غذای جامد است
[ترجمه ترگمان]وارد کردن جامدات به صورت تدریجی و تدریجی غذای کودک اغلب یک روش بهتر برای معرفی مواد غذایی جامد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The women undressed and washed her, thickening the shadows with prayer.
[ترجمه گوگل]زنان لباس او را درآوردند و او را شستند و سایه ها را با دعا غلیظ کردند
[ترجمه ترگمان]زن ها لخت شدند و او را شست و سایه ها را به دعا خواندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But while the upper edges of the thickening cloud were bright as polished brass, underneath they were a sullen purple.
[ترجمه گوگل]اما در حالی که لبه های بالایی ابر غلیظ مانند برنج صیقلی روشن بود، زیر آن ها بنفش عبوسی دیده می شد
[ترجمه ترگمان]اما در همان حال که لبه فوقانی ابرها به روشنی برنجی براق می درخشید، در زیر پاهاشان ارغوانی تیره بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A thickening fog shrouded the top of the mountain.
[ترجمه گوگل]مه غلیظی بالای کوه را پوشانده بود
[ترجمه ترگمان]مه غلیظی بالای کوه پیچیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her life, she thought, seemed to be thickening up quite nicely.
[ترجمه گوگل]او فکر می کرد که به نظر می رسید زندگی او به خوبی در حال غلیظ شدن است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که زندگی او خیلی خوب به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the confusion, with needle guns thickening the air with darts, one can never tell.
[ترجمه گوگل]در سردرگمی، با تفنگ های سوزنی که هوا را با دارت غلیظ می کنند، هرگز نمی توان گفت
[ترجمه ترگمان]در این هرج و مرج، با توپ های سوزنی هوا را با دارت پوشانده است، کسی نمی تواند بگوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The fog is thickening.
[ترجمه گوگل]مه غلیظ می شود
[ترجمه ترگمان]مه غلیظ شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Perhaps more significant is the thickening of oceanic lithosphere as it moves away from mid-oceanic ridges.
[ترجمه گوگل]شاید مهم تر، ضخیم شدن لیتوسفر اقیانوسی با دور شدن از پشته های میانی اقیانوسی باشد
[ترجمه ترگمان]شاید بیش از هر چیز مهم تر از اوشنیک پرواز اوشنیک ۸۱۵ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The thickening of the crust beneath the Cordillera Blanca was by magmatic accretion since the Miocene.
[ترجمه گوگل]ضخیم شدن پوسته در زیر کوردیلرا بلانکا توسط تجمع ماگمایی از میوسن بود
[ترجمه ترگمان]بلانکاخانم با بلانکاخانم، از زمان the پیوسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. No gall stones, gall bladder wall thickening, or other pathology were identified in any subject.
[ترجمه گوگل]هیچ سنگ صفراوی، ضخیم شدن دیواره کیسه صفرا یا سایر آسیب شناسی در هیچ موضوعی شناسایی نشد
[ترجمه ترگمان]هیچ سنگ صفرا، دیواره مثانه و یا آسیب شناسی دیگر در هر سوژه مشخص نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] افزایش ضخامت
[نساجی] ضخیم شدن - غلیظ شدن
[پلیمر] ضخیم کردن

انگلیسی به انگلیسی

• act of making thick in consistency; process of becoming thick; process of growing more intricate, process of becoming increasingly complex

پیشنهاد کاربران

بپرس