thickened

جمله های نمونه

1. shouting had thickened their voices
فریاد زدن باعث شده بود صدایشان بگیرد.

2. gradually the mist thickened
کم کم مه انبوه تر (غلیظتر) می شد.

تخصصی

[نساجی] ضخیم کردن - متراکم کردن - غلیظ کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس