اسم ( noun )
حالات: theses
حالات: theses
• (1) تعریف: a statement or proposition put forward and supported by proof or argument.
• مترادف: exposition, premise, proposition
• مشابه: argument, hypothesis, statement, theorem, theory
• مترادف: exposition, premise, proposition
• مشابه: argument, hypothesis, statement, theorem, theory
- It's an interesting thesis, but you haven't provided enough evidence to convince me of its validity.
[ترجمه گوگل] این یک پایان نامه جالب است، اما شما شواهد کافی برای متقاعد کردن من به اعتبار آن ارائه نکرده اید
[ترجمه ترگمان] این یک تحقیق جالب است، اما شواهد کافی برای متقاعد کردن من از اعتبار آن ارائه نکرده اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این یک تحقیق جالب است، اما شواهد کافی برای متقاعد کردن من از اعتبار آن ارائه نکرده اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Martin Luther put forward the thesis that one can achieve one's own salvation without the intermediary of a priest.
[ترجمه وحید] مارتین لوتر این ایده را پیش کشید که انسان می تواند بدون واسطه کشیش به رستگاری خود دست یابد|
[ترجمه گوگل] مارتین لوتر این تز را مطرح کرد که می توان بدون واسطه کشیش به رستگاری خود دست یافت[ترجمه ترگمان] مارتین لوتر این رساله را پیش کشید که انسان می تواند بدون واسطه کشیش به رستگاری خود دست یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: an essay or dissertation, esp. one based on research or critical study, submitted as a requirement for an advanced academic degree.
• مترادف: dissertation, treatise
• مشابه: article, composition, discourse, essay, exposition, monograph, paper
• مترادف: dissertation, treatise
• مشابه: article, composition, discourse, essay, exposition, monograph, paper
- She's doing research for her Ph.D. thesis in political science.
[ترجمه گوگل] او در حال انجام تحقیقات برای Ph D پایان نامه در علوم سیاسی
[ترجمه ترگمان] او تحقیقات خود را برای پایان نامه دکتری خود در علوم سیاسی انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او تحقیقات خود را برای پایان نامه دکتری خود در علوم سیاسی انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: the opening of a dialectical argument or process, followed by antithesis and resolved in synthesis.
• (4) تعریف: the accented part of a musical measure; downbeat.
• مشابه: accent, beat, downbeat
• مشابه: accent, beat, downbeat