thermometric


معنی: وابسته به گرماسنج، وابسته به گرماسنجی
معانی دیگر: وابسته به گرماسنجی
thermometric(al)
وابسته به گرماسنجیا میزان الحراره، موافق گرماسنج

جمله های نمونه

1. The thermometric lag mainly depends on the properties of protective sheath, and the thermal parameter of the sensor can be regarded as a constant.
[ترجمه گوگل]تأخیر دماسنجی عمدتاً به خواص غلاف محافظ بستگی دارد و پارامتر حرارتی سنسور را می توان به عنوان یک ثابت در نظر گرفت
[ترجمه ترگمان]تاخیر thermometric عمدتا به ویژگی های غلاف محافظ بستگی دارد و پارامتر حرارتی حسگر می تواند به عنوان یک ثابت در نظر گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A thermometric model is established and proved by experiment. After researching many Multiplexing technologies, an anti-crosstalk method is given.
[ترجمه گوگل]یک مدل دماسنجی با آزمایش ایجاد و اثبات می شود پس از تحقیق در مورد بسیاری از فناوری های Multiplexing، یک روش ضد کراستالک ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]یک مدل thermometric ایجاد شده و با آزمایش اثبات شده است بعد از تحقیق درباره بسیاری از فن آوری های Multiplexing، یک روش anti به اشتراک گذاشته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The utility model relates to a thermometric shower nozzle capable of measuring and displaying water temperature.
[ترجمه گوگل]مدل کاربردی مربوط به یک نازل دوش دماسنجی است که قادر به اندازه‌گیری و نمایش دمای آب است
[ترجمه ترگمان]مدل مصرفی مربوط به نازل بارانی thermometric است که قادر به اندازه گیری و نمایش درجه حرارت آب می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Helium gas was the thermometric fluid.
[ترجمه گوگل]گاز هلیوم سیال دماسنجی بود
[ترجمه ترگمان]گاز هلیم، مایع thermometric بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Development of Automatic Thermometric control system of ground air conditioner vehicle for Airplane is being described.
[ترجمه گوگل]توسعه سیستم کنترل دماسنجی خودکار وسیله نقلیه تهویه مطبوع زمینی برای هواپیما در حال تشریح است
[ترجمه ترگمان]توسعه سیستم کنترل اتوماتیک وسایل تهویه هوا برای هواپیما در حال توصیف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. So this thermometric indicator instrument has been developed for the collection of the hole temperature information.
[ترجمه گوگل]بنابراین این ابزار نشانگر دماسنجی برای جمع آوری اطلاعات دمای سوراخ توسعه داده شده است
[ترجمه ترگمان]بنابراین این ابزار شاخص thermometric برای جمع آوری اطلاعات دمای حفره ایجاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The thermometric shower nozzle has the advantage that the shower water temperature can be rapidly known.
[ترجمه گوگل]نازل دوش ترمومتریک این مزیت را دارد که دمای آب دوش را می توان به سرعت تشخیص داد
[ترجمه ترگمان]نازل حمام thermometric دارای این مزیت است که دمای آب حمام می تواند به سرعت مشخص شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Meanwhile, the thermometric rising and the rigidity decreasing are the factors, too.
[ترجمه گوگل]در این میان، افزایش دما و کاهش صلبیت نیز از عوامل هستند
[ترجمه ترگمان]در همین حال، thermometric افزایش می یابد و سفتی که در حال کاهش است نیز عواملی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A lot of data got by field thermometric take good effect in directing cycle-cooling and optimization of pouring.
[ترجمه گوگل]بسیاری از داده های بدست آمده توسط دماسنج میدانی تأثیر خوبی در هدایت چرخه خنک کننده و بهینه سازی ریختن دارد
[ترجمه ترگمان]بسیاری از اطلاعات به دست آمده توسط thermometric میدان، تاثیر خوبی در جهت گیری چرخه ای - خنک سازی و بهینه سازی تولید دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. AD590 is an amperometric integrated thermometric sensor, being with better linearity, stability and reliability.
[ترجمه گوگل]AD590 یک سنسور دماسنجی آمپرومتریک یکپارچه است که خطی بودن، پایداری و قابلیت اطمینان بهتری دارد
[ترجمه ترگمان]AD۵۹۰ یک حسگر thermometric یکپارچه با قابلیت خطی بهتر، پایداری و قابلیت اطمینان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Analyzing the heat transfer of thermometric sensor for liquid steel, a relevant finite element model is developed for the sensor.
[ترجمه گوگل]با تجزیه و تحلیل انتقال حرارت سنسور دماسنجی برای فولاد مایع، یک مدل المان محدود مربوطه برای سنسور توسعه داده شده است
[ترجمه ترگمان]تحلیل انتقال حرارت سنسور thermometric برای فولاد مایع، یک مدل آلمان محدود مربوطه برای سنسور ایجاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Welding environment is very bad. Radiant thermometric method can not accurately measure the temperature.
[ترجمه گوگل]محیط جوشکاری بسیار بد است روش ترمومتریک تابشی نمی تواند به طور دقیق دما را اندازه گیری کند
[ترجمه ترگمان]محیط جوشکاری بسیار بد است روش thermometric Radiant نمی تواند به طور دقیق دما را اندازه گیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Predicted the abnormal geothermal distribution area using hydrogeochemical geothermal thermometric scale of SiO2 and predirect temperature test in wells.
[ترجمه گوگل]منطقه توزیع غیرعادی زمین گرمایی را با استفاده از مقیاس حرارتی زمین گرمایی هیدروژئوشیمیایی SiO2 و آزمایش دمای پیش مستقیم در چاه ها پیش بینی کرد
[ترجمه ترگمان]با استفاده از hydrogeochemical زمین گرمایی غیر عادی، از مقیاس thermometric geothermal geothermal of و تست درجه حرارت predirect در چاه ها استفاده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The authors describe in this article the construction of their newly- developed thermometric sensor,(Sentence dictionary) its working principle and the measures they take to improve its performance.
[ترجمه گوگل]نویسندگان در این مقاله ساخت حسگر دماسنج تازه توسعه یافته خود، (فرهنگ جمله ها) اصل کار آن و اقداماتی را که برای بهبود عملکرد آن انجام می دهند، شرح می دهند
[ترجمه ترگمان]نویسندگان در این مقاله ساختار سنسور newly توسعه یافته خود (فرهنگ لغت جمله)و معیارهای آن ها برای بهبود عملکرد آن را شرح می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Moreover, a detailed discussion is made on the flaw due to applying separable components or elements to thermometric systems for vacuum metallurgy plant.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، به دلیل استفاده از اجزا یا عناصر قابل جداسازی در سیستم‌های دماسنجی کارخانه متالورژی خلاء، بحث مفصلی در مورد نقص انجام شده است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، یک بحث مفصل در مورد عیب به دلیل اعمال اجزای قابل تفکیک یا عناصر به سیستم های thermometric برای کارخانه متالورژی خلا ایجاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وابسته به گرماسنج (صفت)
thermometric

وابسته به گرماسنجی (صفت)
thermometric

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to a thermometer

پیشنهاد کاربران

thermometric ( علوم جَوّ )
واژه مصوب: دماسنجشی
تعریف: مربوط به دماسنجی

بپرس