thermic

/ˈθɜːrmɪk//ˈθɜːmɪk/

معنی: گرمایی، حرارتی
معانی دیگر: دمایی، وابسته بگرما

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: thermically (adv.)
• : تعریف: of, pertaining to, or resulting from heat; thermal.

جمله های نمونه

1. If you want to fly strong thermic conditions, you need to learn how your wing behaves after different degrees of collapses, big and small.
[ترجمه گوگل]اگر می خواهید در شرایط حرارتی قوی پرواز کنید، باید بیاموزید که بال شما پس از درجات مختلف سقوط، بزرگ و کوچک، چگونه رفتار می کند
[ترجمه ترگمان]اگر می خواهید شرایط thermic قوی داشته باشید، باید یاد بگیرید که چگونه بال شما بعد از درجات مختلف فروپاشی، بزرگ و کوچک عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Simultaneously it ensures small degree thermic and mechanic regulators fatiguing in the duration of time.
[ترجمه گوگل]به طور همزمان تضمین می کند که تنظیم کننده های حرارتی و مکانیکی درجه کوچکی در طول زمان خسته می شوند
[ترجمه ترگمان]به طور همزمان تعداد کمی از قانونگذاران و مقررات مکانیکی را در طول زمان خسته می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Everything is thought for the best thermic natural ratio with a double facade for protecting from winds and sun, as well as the roof is covered by 30cm of earth including a watering system.
[ترجمه گوگل]همه چیز برای بهترین نسبت طبیعی حرارتی با نمای دوتایی برای محافظت در برابر باد و آفتاب در نظر گرفته شده است، همچنین سقف با 30 سانتی متر زمین از جمله سیستم آبیاری پوشانده شده است
[ترجمه ترگمان]همه چیز برای نسبت طبیعی thermic به یک نمای دوجداره برای محافظت از بادها و خورشید، و همچنین سقف توسط ۳۰ سانتی متر زمین از جمله یک سیستم آبیاری، در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Besides its thermic effect, local thermotherapy can also induce the anti - tumor immunological effect of the body.
[ترجمه گوگل]علاوه بر اثر حرارتی، ترموتراپی موضعی می تواند اثر ایمونولوژیک ضد تومور بدن را نیز القا کند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این اثر thermic، thermotherapy محلی نیز می توانند اثرات immunological ضد تومور بدن را القا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The thermic rays emitted by the explosion burned the pattern of this woman's kimono upon her back.
[ترجمه گوگل]پرتوهای حرارتی ساطع شده از انفجار، الگوی کیمونوی این زن را بر پشت او سوزاند
[ترجمه ترگمان]پرتوه ای thermic که از انفجار ساطع می شد الگوی این زن را که بر پشتش افتاده بود سوزاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Thermic Effect of Food is defined as: the increment in energy expenditure above resting metabolic rate due to the cost of processing food for storage and use.
[ترجمه گوگل]اثر حرارتی غذا به این صورت تعریف می شود: افزایش مصرف انرژی بیش از نرخ متابولیک در حال استراحت به دلیل هزینه پردازش مواد غذایی برای ذخیره سازی و استفاده
[ترجمه ترگمان]اثر thermic غذا به صورت زیر تعریف می شود: افزایش هزینه های انرژی بالاتر از نرخ متابولیک پایه به دلیل هزینه پردازش غذا برای ذخیره سازی و استفاده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Energy expenditure: thermic effect of food, RMR and physical activity.
[ترجمه گوگل]مصرف انرژی: اثر حرارتی غذا، RMR و فعالیت بدنی
[ترجمه ترگمان]هزینه های انرژی: تاثیر منفی مواد غذایی، rmr و فعالیت فیزیکی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The thermic response depends on the composition of the meal and on its size.
[ترجمه گوگل]پاسخ حرارتی به ترکیب غذا و اندازه آن بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]پاسخ thermic به ترکیب غذا و اندازه آن بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Items "Spiegel" and "Contour" Thermic plating had incorrect variations in the variations tab.
[ترجمه گوگل]موارد "Spiegel" و "Contour" آبکاری حرارتی تغییرات نادرستی در برگه تغییرات داشتند
[ترجمه ترگمان]اقلام \"اشپیگل\" و \"Contour\" thermic تغییرات اشتباهی را در تب تغییرات داشته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There was no change in ETR of each source rock interval with the increase of depth in the oil window, which indicated ETR had excellent thermic stability.
[ترجمه گوگل]هیچ تغییری در ETR هر بازه سنگ منبع با افزایش عمق در پنجره نفت وجود نداشت که نشان داد ETR پایداری حرارتی عالی دارد
[ترجمه ترگمان]هیچ تغییری در ETR هر فاصله سنگ منبع با افزایش عمق در پنجره نفتی وجود نداشت، که نشان می داد ETR ثبات thermic عالی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But, its enter tolerance a bit small, furnace head thermic load is very inaccessible high level requirement.
[ترجمه گوگل]اما، تحمل آن کمی کوچک است، بار حرارتی سر کوره مورد نیاز سطح بالا بسیار غیر قابل دسترس است
[ترجمه ترگمان]اما تحمل آن کمی کوچک است، بار thermic سر کوره کار بسیار غیرقابل دسترس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The ischemic myocardial damage in the rat of mild hypothermic group was milder than that of normal thermic group.
[ترجمه گوگل]آسیب ایسکمیک میوکارد در موش های گروه هیپوترمی خفیف خفیف تر از گروه ترمیک نرمال بود
[ترجمه ترگمان]The myocardial ischemic در موش of ملایم milder از گروه thermic معمولی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The results indicated that, in comparison with the conventional SGAs, the adhesive has the representative characters: mild ly curing and lower temperature of curing exo thermic peak.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان داد که در مقایسه با SGAهای معمولی، چسب دارای ویژگی‌های معرف است: پخت ملایم و دمای پایین‌تر پیک حرارتی فراترمی
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان داد که در مقایسه با the مرسوم، چسب دارای نویسه های نماینده است: curing ملایم و دمای پایین تر of اکسو thermic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Dietary intake, body weight and composition, resting metabolic rate, thermic effect of food, and insulin sensitivity were recorded at baseline and at 14 weeks.
[ترجمه گوگل]دریافت رژیم غذایی، وزن بدن و ترکیب، میزان متابولیسم استراحت، اثر حرارتی غذا و حساسیت به انسولین در ابتدا و در هفته 14 ثبت شد
[ترجمه ترگمان]جذب رژیم، وزن بدن و ترکیب، کاهش نرخ متابولیک، اثر thermic غذا، و حساسیت انسولین در سطح پایه و در ۱۴ هفته ثبت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گرمایی (صفت)
thermal, calorific, thermic

حرارتی (صفت)
thermal, thermic

تخصصی

[خاک شناسی] ترمیک

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to heat or temperature, thermal

پیشنهاد کاربران

بپرس