there is no telling


نمی توان گفت، نمی توان پیش بینی کرد

جمله های نمونه

1. There is no telling what he may do when he gets angry.
[ترجمه گوگل]نمی توان گفت وقتی عصبانی می شود چه کاری ممکن است انجام دهد
[ترجمه ترگمان]هیچ معلوم نیست که وقتی عصبانی می شود چه کار می تواند بکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There is no telling what the future will hold for them.
[ترجمه گوگل]نمی توان گفت در آینده چه چیزی برای آنها رقم خواهد خورد
[ترجمه ترگمان]هیچ معلوم نیست که آینده برای آن ها چه خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This is a highly dangerous trend, because there is no telling where it will end.
[ترجمه گوگل]این یک روند بسیار خطرناک است، زیرا نمی توان گفت به کجا ختم می شود
[ترجمه ترگمان]این یک روند بسیار خطرناک است، زیرا هیچ توضیحی وجود ندارد که در کجا به پایان برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There is no telling how fast an undesirable wife can be shot out the door.
[ترجمه گوگل]نمی توان گفت با چه سرعتی می توان یک همسر نامطلوب را از در بیرون زد
[ترجمه ترگمان]هیچ معلوم نیست که چه قدر زن نامطلوب را می توان از در به بیرون پرتاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There is no telling how many more bodies remain to be found.
[ترجمه گوگل]هنوز مشخص نیست که چند جسد دیگر پیدا شده است
[ترجمه ترگمان]هیچ معلوم نیست که چند جسد دیگر باید پیدا شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There is no telling when he may come.
[ترجمه گوگل]نمی توان گفت چه زمانی ممکن است بیاید
[ترجمه ترگمان]هیچ معلوم نیست که چه وقت بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There is no telling what may happen.
[ترجمه گوگل]نمی توان گفت چه اتفاقی ممکن است بیفتد
[ترجمه ترگمان]هیچ معلوم نیست چه اتفاقی ممکن است بیفتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There is no telling what he will think up next.
[ترجمه گوگل]نمی توان گفت که او در آینده چه فکری خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]کسی نمی داند که در آینده چه فکری خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He is always changing his mind, there is no telling when or how.
[ترجمه گوگل]او همیشه در حال تغییر نظر است، نمی توان گفت چه زمانی و چگونه
[ترجمه ترگمان]او همیشه در حال تغییر دادن ذهن خود است، هیچ توضیحی وجود ندارد که چه زمانی و چگونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There is no telling from where they may come.
[ترجمه گوگل]نمی توان گفت از کجا ممکن است بیایند
[ترجمه ترگمان]هیچ معلوم نیست که از کجا آمده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There is no telling what kind of damage those conditions have caused.
[ترجمه گوگل]نمی توان گفت که این شرایط چه نوع آسیبی ایجاد کرده است
[ترجمه ترگمان]هیچ معلوم نیست که چه نوع آسیبی به این شرایط وارد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There is no telling when she will come back.
[ترجمه گوگل]نمی توان گفت کی برمی گردد
[ترجمه ترگمان]هیچ معلوم نیست که کی برمی گرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There is no telling what will happen in future.
[ترجمه گوگل]نمی توان گفت در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد
[ترجمه ترگمان]هیچ معلوم نیست در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There is no telling what he might do.
[ترجمه گوگل]نمی توان گفت چه کاری ممکن است انجام دهد
[ترجمه ترگمان]هیچ معلوم نیست که اون چی کار می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

نمی شود گفت، نمی توان حدس زد/ نمی توان فهمید
There's no telling who is going to show up tonight.
نمی توان گفت چه کسی قرار است امشب حاضر شود.

بپرس