therapist

/ˈθerəpəst//ˈθerəpɪst/

معنی: متخصص درمان شناسی، درمانشناس
معانی دیگر: متخصص درمان بخصوص، therapeutist طب متخصص درمان شناسی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who specializes in a particular type of curative or remedial treatment, such as a physical therapist or psychotherapist.

جمله های نمونه

1. I'm seeing my therapist on Friday morning.
[ترجمه ر] من صبح جمعه درمانگرم را میبینم
|
[ترجمه گوگل]صبح جمعه به درمانگرم می‌روم
[ترجمه ترگمان]من therapist رو صبح جمعه می بینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. No responsible therapist will claim to cure your insomnia.
[ترجمه گوگل]هیچ درمانگر مسئولی ادعا نمی کند که بی خوابی شما را درمان می کند
[ترجمه ترگمان]هیچ درمانگر مسئولی ادعا نخواهد کرد که بی خوابی شما را درمان خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. My massage therapist always plays New Age music to help me relax.
[ترجمه گوگل]ماساژدرمانگر من همیشه موسیقی New Age را پخش می‌کند تا به من آرامش دهد
[ترجمه ترگمان]درمانگر ماساژ من همیشه با موسیقی عصر جدید بازی می کند تا به من کمک کند که آرام بگیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Doctor King is a speech therapist.
[ترجمه گوگل]دکتر کینگ یک گفتار درمانگر است
[ترجمه ترگمان]دکتر کینگ یک مشاور حرفه ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The therapist judged that Margaret had made a serious attempt to kill herself.
[ترجمه گوگل]درمانگر قضاوت کرد که مارگارت تلاش جدی برای خودکشی انجام داده است
[ترجمه ترگمان]دکتر فکر کرد که مارگارت قصد کشتن خودش را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. What's the best way to find a therapist?
[ترجمه گوگل]بهترین راه برای یافتن یک درمانگر چیست؟
[ترجمه ترگمان]بهترین راه برای پیدا کردن یه روانشناس چیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The counsellor referred her to another therapist.
[ترجمه گوگل]مشاور او را به یک درمانگر دیگر ارجاع داد
[ترجمه ترگمان]مشاور او را به درمانگر دیگر ارجاع داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. "Go on," the therapist prompted him.
[ترجمه گوگل]درمانگر او را تشویق کرد: ادامه بده
[ترجمه ترگمان]مشاور به او گفت: \" ادامه بده \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If you are uncomfortable with your counsellor or therapist, you must discuss it.
[ترجمه گوگل]اگر با مشاور یا درمانگر خود ناراحت هستید، باید در مورد آن صحبت کنید
[ترجمه ترگمان]اگر با مشاور یا روانشناس شما ناراحت هستید، باید در این مورد بحث کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Ask your doctor to recommend a suitable therapist.
[ترجمه گوگل]از پزشک خود بخواهید که یک درمانگر مناسب را توصیه کند
[ترجمه ترگمان]از پزشک خود بخواهید یک درمانگر مناسب را توصیه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The therapist suggested how Tony could cope with his problems.
[ترجمه گوگل]درمانگر پیشنهاد کرد که تونی چگونه می تواند با مشکلات خود کنار بیاید
[ترجمه ترگمان]درمانگر اظهار داشت که چگونه تونی می تواند با مشکلاتش مقابله کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This led the therapist to question Jim about his parents and their marriage.
[ترجمه گوگل]این باعث شد که درمانگر از جیم در مورد والدینش و ازدواج آنها سؤال کند
[ترجمه ترگمان]این امر باعث شد که درمانگر از جیم درباره پدر و مادرش و ازدواج آن ها سوال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A speech therapist helped him overcome his stammer.
[ترجمه گوگل]یک گفتاردرمانگر به او کمک کرد تا بر لکنت خود غلبه کند
[ترجمه ترگمان]یک متخصص گفتار به او کمک کرد تا بر لکنت خود غلبه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The inexperienced therapist often feels that he lacks knowledge of sophisticated treatment techniques.
[ترجمه گوگل]درمانگر بی تجربه اغلب احساس می کند که دانش کافی در مورد تکنیک های درمانی پیچیده ندارد
[ترجمه ترگمان]درمانگر بی تجربه اغلب احساس می کند که دانش تکنیک های درمان پیچیده را ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It takes a trained and sensitive therapist to cue in to your personal needs.
[ترجمه گوگل]نیاز به یک درمانگر آموزش دیده و حساس است تا نیازهای شخصی شما را برطرف کند
[ترجمه ترگمان]این یک مشاور آموزش دیده و حساس است که به نیازهای شخصی خود اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متخصص درمان شناسی (اسم)
therapeutic, therapist

درمانشناس (اسم)
therapist, therapeutist

انگلیسی به انگلیسی

• person trained in methods of treatment and rehabilitation
a therapist is a person skilled in a particular type of therapy.

پیشنهاد کاربران

۱. درمانگر ۲. روان درمانگر
مثال:
a certified massage therapist
یک ماساژ درمانگر تایید شده
رواندرمانگر - درمانگر
( ایرانی باور کن اگه به جای رواندرمانگر بگی تراپیست باکلاس نمیشی )
روان درمانگر
therapist ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: درمانگر
تعریف: فردی آموزش‏دیده که بیماری های جسمی یا اختلالات روانی را درمان می کند
مشاور
درمانگر

بپرس