• : تعریف: one who specializes in a particular type of curative or remedial treatment, such as a physical therapist or psychotherapist.
جمله های نمونه
1. I'm seeing my therapist on Friday morning.
[ترجمه ر] من صبح جمعه درمانگرم را میبینم
|
[ترجمه گوگل]صبح جمعه به درمانگرم میروم [ترجمه ترگمان]من therapist رو صبح جمعه می بینم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. No responsible therapist will claim to cure your insomnia.
[ترجمه گوگل]هیچ درمانگر مسئولی ادعا نمی کند که بی خوابی شما را درمان می کند [ترجمه ترگمان]هیچ درمانگر مسئولی ادعا نخواهد کرد که بی خوابی شما را درمان خواهد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. My massage therapist always plays New Age music to help me relax.
[ترجمه گوگل]ماساژدرمانگر من همیشه موسیقی New Age را پخش میکند تا به من آرامش دهد [ترجمه ترگمان]درمانگر ماساژ من همیشه با موسیقی عصر جدید بازی می کند تا به من کمک کند که آرام بگیرم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Doctor King is a speech therapist.
[ترجمه گوگل]دکتر کینگ یک گفتار درمانگر است [ترجمه ترگمان]دکتر کینگ یک مشاور حرفه ای است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The therapist judged that Margaret had made a serious attempt to kill herself.
[ترجمه گوگل]درمانگر قضاوت کرد که مارگارت تلاش جدی برای خودکشی انجام داده است [ترجمه ترگمان]دکتر فکر کرد که مارگارت قصد کشتن خودش را دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. What's the best way to find a therapist?
[ترجمه گوگل]بهترین راه برای یافتن یک درمانگر چیست؟ [ترجمه ترگمان]بهترین راه برای پیدا کردن یه روانشناس چیه؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The counsellor referred her to another therapist.
[ترجمه گوگل]مشاور او را به یک درمانگر دیگر ارجاع داد [ترجمه ترگمان]مشاور او را به درمانگر دیگر ارجاع داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. "Go on," the therapist prompted him.
[ترجمه گوگل]درمانگر او را تشویق کرد: ادامه بده [ترجمه ترگمان]مشاور به او گفت: \" ادامه بده \" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. If you are uncomfortable with your counsellor or therapist, you must discuss it.
[ترجمه گوگل]اگر با مشاور یا درمانگر خود ناراحت هستید، باید در مورد آن صحبت کنید [ترجمه ترگمان]اگر با مشاور یا روانشناس شما ناراحت هستید، باید در این مورد بحث کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Ask your doctor to recommend a suitable therapist.
[ترجمه گوگل]از پزشک خود بخواهید که یک درمانگر مناسب را توصیه کند [ترجمه ترگمان]از پزشک خود بخواهید یک درمانگر مناسب را توصیه کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The therapist suggested how Tony could cope with his problems.
[ترجمه گوگل]درمانگر پیشنهاد کرد که تونی چگونه می تواند با مشکلات خود کنار بیاید [ترجمه ترگمان]درمانگر اظهار داشت که چگونه تونی می تواند با مشکلاتش مقابله کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. This led the therapist to question Jim about his parents and their marriage.
[ترجمه گوگل]این باعث شد که درمانگر از جیم در مورد والدینش و ازدواج آنها سؤال کند [ترجمه ترگمان]این امر باعث شد که درمانگر از جیم درباره پدر و مادرش و ازدواج آن ها سوال کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. A speech therapist helped him overcome his stammer.
[ترجمه گوگل]یک گفتاردرمانگر به او کمک کرد تا بر لکنت خود غلبه کند [ترجمه ترگمان]یک متخصص گفتار به او کمک کرد تا بر لکنت خود غلبه کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The inexperienced therapist often feels that he lacks knowledge of sophisticated treatment techniques.
[ترجمه گوگل]درمانگر بی تجربه اغلب احساس می کند که دانش کافی در مورد تکنیک های درمانی پیچیده ندارد [ترجمه ترگمان]درمانگر بی تجربه اغلب احساس می کند که دانش تکنیک های درمان پیچیده را ندارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. It takes a trained and sensitive therapist to cue in to your personal needs.
[ترجمه گوگل]نیاز به یک درمانگر آموزش دیده و حساس است تا نیازهای شخصی شما را برطرف کند [ترجمه ترگمان]این یک مشاور آموزش دیده و حساس است که به نیازهای شخصی خود اشاره می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
متخصص درمان شناسی (اسم)
therapeutic, therapist
درمانشناس (اسم)
therapist, therapeutist
انگلیسی به انگلیسی
• person trained in methods of treatment and rehabilitation a therapist is a person skilled in a particular type of therapy.
پیشنهاد کاربران
۱. درمانگر ۲. روان درمانگر مثال: a certified massage therapist یک ماساژ درمانگر تایید شده
رواندرمانگر - درمانگر ( ایرانی باور کن اگه به جای رواندرمانگر بگی تراپیست باکلاس نمیشی )
روان درمانگر
therapist ( روانشناسی ) واژه مصوب: درمانگر تعریف: فردی آموزشدیده که بیماری های جسمی یا اختلالات روانی را درمان می کند