theory

/ˈθɪri//ˈθɪəri/

معنی: اصل کلی، نظریه، تحقیقات نظری، نگره، نگرش، اصول نظری، علم نظری، فرض علمی
معانی دیگر: دیدمان، فرا نگره (از قانون law ضعیفتر و از فرضیه یا پنداره hypothesis قویتر است)، عقیده، بینش، (عامیانه) حدس، گمان، انگار، (در اصل) بررسی فکری، ژرف اندیشی، فر­ علمی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: theories
(1) تعریف: a proposed explanation of something, usu. based on abstract reasoning.
مشابه: assumption, concept, conjecture, hypothesis, idea, postulate, speculation, supposition, surmise, thesis

- He decided to test out his theory.
[ترجمه گوگل] او تصمیم گرفت نظریه خود را آزمایش کند
[ترجمه ترگمان] تصمیم گرفت نظریه خود را امتحان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the body of principles underlying an area or field.
مترادف: doctrine, science
مشابه: laws, philosophy, principles, school

- music theory
[ترجمه گوگل] تئوری موسیقی
[ترجمه ترگمان] نظریه موسیقی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a speculative view or opinion.
مترادف: conjecture, speculation
مشابه: belief, divination, feeling, guess, intuition, notion, supposition, view

- I have a theory about his disappearance.
[ترجمه گوگل] من یک نظریه در مورد ناپدید شدن او دارم
[ترجمه ترگمان] من یه نظریه در مورد ناپدید شدن اون دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. theory of probability
دیدمان احتمالات

2. a theory susceptible of proof
یک تئوری قابل اثبات

3. cognitive theory
فرضیه ی شناختی

4. facet theory
(روانشناسی) نظریه ی رویه ها

5. her theory that our neighbor was a spy
حدس او مبنی بر اینکه همسایه ی ما جاسوس بود

6. in theory it is possible to turn iron into gold but in practice it can not be done
از نظر دیدمان تبدیل آهن به طلا ممکن است ولی عملا نمی توان آن را انجام داد.

7. metabolic theory
نگره ی دگرگوهرشی،نظریه ی سوخت و ساز

8. preformation theory
نظریه پیش ریختاری

9. proof theory
نظریه ی برهان

10. ring theory
نظریه ی حلقه،نگره ی چنبر

11. set theory
دیدمان افزانه ها،نظریه ی مجموعه ها

12. the theory of evolution
نظریه ی تکامل (دیدمان فرگشت)

13. the theory of relativity
نظریه ی نسبیت (دیدمان همچندی)

14. acceleration theory
نظریه ی شتاب

15. in theory
از نظر دیدمان،به طور تئوریک

16. a coherent theory
فرضیه ی بی تناقض

17. a forcible theory
نظریه ای مستدل

18. an interesting theory that won't wash
یک تئوری جالب که قابل قبول نیست.

19. an obsolete theory
نظریه ی منسوخ

20. the dynamic theory of heat
نظریه ی پویایی حرارت

21. darwin and the theory of evolution
داروین و نظریه ی تکامل

22. the confirmation of a theory
اثبات یک نظریه

23. the practice of a theory
به عمل درآوردن یک تئوری

24. the proof of a theory
اثبات یک نظریه

25. to explode a scientific theory
یک نظریه ی علمی را کاملا رد کردن

26. a proven hypothesis becomes a theory and an established theory becomes a law
فرضیه ی اثبات شده تبدیل می شود به نگره و نگره ی بسیار محقق تبدیل می شود به قانون.

27. he expounded on his latest theory for his students
او آخرین تئوری خود را برای شاگردانش شرح داد.

28. he tried to falsify ptolemy's theory
او کوشید خطای نظریه ی بطلمیوس را نشان بدهد.

29. laboratory tests also corroborated einstein's theory
آزمون های آزمایشگاهی نیز نظریه ی انشتین را تایید کردند.

30. eclectics who derive most of their theory from freud but add a little of young or adler
التقاط گرایانی که بیشتر نظریات خود را از فروید گرفته اند و کمی هم از یونگ یا ادلر به آن می افزایند

31. his method is based on the theory that people learn better from actual experience than from books
روش او بر این بینش استوار است که مردم از تجربه ی عملی بهتر می آموزند تا از کتاب.

32. darwin adduced the fossil record as proof for his theory
داروین از تاریخ فسیل ها برای اثبات نظریه ی خود استفاده کرد.

33. the testimony of that great geologist confirmed the new theory
گواهی آن زمین شناس بزرگ فرضیه ی جدید را تایید کرد.

مترادف ها

اصل کلی (اسم)
generality, theory

نظریه (اسم)
view, opinion, viewpoint, notion, point of view, recommendation, outlook, look-out, theory

تحقیقات نظری (اسم)
theory, theorization

نگره (اسم)
theory

نگرش (اسم)
theory

اصول نظری (اسم)
theory

علم نظری (اسم)
theory

فرض علمی (اسم)
theory

تخصصی

[شیمی] نظریه
[زمین شناسی] نظریه، نگره - فرضیه ای که طی آزمایشات متعدد نتایج یکسانی را در برداشته است. - همچنین به نگره های زیر بنگرید: - نظریه سکوی پیشین Antecedent Platform Theory - نظریه کنترل یخچالی Glacial Control Theory - نظریه طاقدیسی Anticlinal Theory - نظریه صعود و بالا روی Ascension Theory - نظریه رویدادهای غیرمنتظره Catasrophe theory - نظریه نسبت کربن Carbon-ratio theory - نظریه نزول Descension theory - نظریه رانه Drift theory - نظریه دینامیکی Dynamic theory - نظریه کرنش مرحله ای Finite strain theory - نظریه شکافی Fissure theory - نظریه هولیسم Holism theory - نظریه موج پیشروندهProgressive-wave theory - نظریه رژیمیregime theory - نظریه چین بزرگ موجیUndation theory - نظریه گوه ایWedge theory - نظریه زونی Zonal theory - نظریه تسخیر یا تصرف یا جذب Capture theory - نظریه مکان مرکزی Central place theory - نظریه تک یخساری Monoglacial theory - نگره تورب به آنتراسیت Peat to anthracite theory - نظریه پترسون Pettersson theory - نظریه اتساع Dilatation theory - نظریه جابه جایی Displacement theory - نظریه بازگشت کشسان Elastic rebound theory - نظریه تعادلی Equilibrium theory - نظریة مجموعه های فازی Fuzzy Set Theory - نگره نوسان oscillation theory - نگره موج نوسانی Oscillatory wave theory - نظریه مخاطره تصادفی Stochastic risk theory - نظریه انبارش Storage theory - نظریه قوی نمره واقعی Strong true-score theory - نظریه مطلوبیت Utility theory - نظریه تکرار تکاملی recapitulation theory - فرضیه شکاف لرزه ای Seisemic gap theory - نظریه پرشیدگی تصادفی Stochastic perturbation theory
[نساجی] تئوری - اصول - اطلاعات نظری
[ریاضیات] نظریه
[آمار] نظریه

انگلیسی به انگلیسی

• coherent group of general assumptions, body of principles belonging to a certain subject; speculation, hypothesis
a theory is an idea or set of ideas intended to explain something.
theory is the set of rules, principles, or ideas that a practical method or skill is based on.
you use in theory to say that although something is supposed to happen or to be the case, it may not in fact happen or be the case.

پیشنهاد کاربران

تئوری👽
٢٧سلام جناب استاد قربانی با همه احترامی که واسه هم رشته خودم قائل هستم پس از یک هفته صفحه باز کردم تمام نشستی روی نظرات من نظر گذاشتی یعنی اینقدر بیکاری نشستی اینهمه نظر گذاشتی !!!! کجا میخوای برسی کارهات
...
[مشاهده متن کامل]
صحیح نیست من ۲۳ سال سابقه تدریس حرفه ای زبان دارم چون رشته اولم زبان و ادبیات انگلیسی هست علاوه بر اون دوتا رشته دانشگاهی دیگه هم درس خوندم اونوقت در و دیوار رو پر کردی سه زبانه . !!! اصلا اینقدر وقتت خالیه و بیکار هستی که نشستی زوم خودت رو گذاشتی که روی پیشنهادات ما نظر گذاشتی اصلا کل آبادیس برای شما ببینیم چقدر برات واریز میشه به دلار . خوش باشی حرفه ای 🤣🤣🤐🤐

نظریه
مثال: The professor presented a new theory about black holes.
استاد یک نظریه جدید درباره حفره های سیاه ارائه داد.
نظریه، فرضیه
theory:نظریه
color theory:نظریه رنگ
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : theorize
✅️ اسم ( noun ) : theory / theorist / theorizing
✅️ صفت ( adjective ) : theoretical
✅️ قید ( adverb ) : theoretically
انگاره_ دیدمان
تئورى، فرضیه
theory ( عمومی )
واژه مصوب: نظریه
تعریف: مجموعۀ نظام‏مند اندیشه‏ها و طرح هایی که برای بیان مفهومی علمی یا فلسفی یا اجتماعی ارائه شود
تئوری
1. This theory is scientifically controversial.
این نظریه از نظر علمی بحث برانگیز است.
2. This theory contributes a perspective that cognition is a process present at organic levels that we don't usually consider to be aware.
...
[مشاهده متن کامل]

این نظریه به این دیدگاه کمک می کند که شناخت فرآیندی است که در سطوح ارگانیک وجود دارد و معمولاً از آن آگاهی نداریم.
3. The cell theory states that cells are the basic unit of structure and function of living things.
تئوری سلول بیان می کند که سلول ها واحد اصلی ساختار و عملکرد موجودات زنده هستند.
4. I believe the endosymbiotic theory is quite speculative and not based on solid evidence.
من معتقدم نظریه اندوسیمبیوتیک کاملاً حدس و گمان است و براساس شواهد مستدل نیست.
5. The general theory of specialization applies to trade among individuals, farms, manufacturers, service providers, and economies.
نظریه عمومی تخصص در تجارت بین افراد ، مزارع ، تولید کنندگان ، ارائه دهندگان خدمات و اقتصادها اعمال می شود.
6. And when you produce that new knowledge, and you apply this theory to public safety, you produce a new type of public safety.
و وقتی این دانش جدید را تولید می کنید و این فرضیه را در مورد ایمنی عمومی به کار می گیرید ، نوع جدیدی از ایمنی عمومی را تولید می کنید.
Theory= تئوری، نظریه، فرضیه
معانی دیگر >>>>> نگره ( منطق ریاضی ) ، حدس و گمان، نگرش

فرضیه
There is a theory that the Earth's surface may be flat
نظریه وجود دارد که ممکن است سطح کره زمین صاف باشد
an interesting theory that won't wash
یک تئوری جالب که قابل قبول نیست.

نگره
1 نظریه 2 فرضیه
نظریه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس