theoretical

/ˌθiəˈretɪkl̩//θɪəˈretɪkl̩/

معنی: علمی، نظری
معانی دیگر: نگره ای، دیدمانی، تئوریک، وابسته به یا از نظر تئوری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: theoretic (adj.), theoretically (adv.)
(1) تعریف: of, relating to, or consisting of theory.
متضاد: clinical, practical
مشابه: abstract, hypothetical

- Psychologists have been working to construct a theoretical model of memory storage and retrieval.
[ترجمه گوگل] روانشناسان برای ایجاد یک مدل نظری از ذخیره و بازیابی حافظه کار کرده اند
[ترجمه ترگمان] روانشناسان تلاش کرده اند تا یک مدل تیوریک از ذخیره سازی و بازیابی حافظه ایجاد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: based only on theory; hypothetical.
مترادف: hypothetical
متضاد: empirical
مشابه: abstract, academic, conjectural, moot, speculative

(3) تعریف: tending to form theories; speculative.
مترادف: speculative
مشابه: contemplative, investigative, meditative, probing, thoughtful

جمله های نمونه

1. theoretical learning
یادگیری نظری،دانش نظری

2. practical knowledge as opposed to theoretical knowledge
دانش تجربی در برابر دانش تئوری

3. the students were given a heavy dose of dry, theoretical material
به شاگردان مقدار زیادی مواد درسی خشک و نظری می دادند.

4. She has theoretical knowledge of teaching, but no practical experience.
[ترجمه گوگل]او دانش تئوری تدریس دارد، اما تجربه عملی ندارد
[ترجمه ترگمان]او دارای دانش تئوریکی از تدریس است، اما هیچ تجربه عملی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This book is too theoretical; I need a practical guide.
[ترجمه گوگل]این کتاب بیش از حد تئوری است من به یک راهنمای عملی نیاز دارم
[ترجمه ترگمان]این کتاب خیلی تئوریک است؛ من به یک راهنمای عملی نیاز دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's a theoretical matter as well as a practical one.
[ترجمه گوگل]این یک موضوع تئوری و همچنین یک موضوع عملی است
[ترجمه ترگمان]این یک موضوع نظری و نیز عملی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The course is essentially theoretical in orientation.
[ترجمه گوگل]این دوره اساساً در جهت گیری نظری است
[ترجمه ترگمان]این دوره اساسا در جهت گیری نظری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Marxism possesses the theoretical character of keeping pace with the times.
[ترجمه گوگل]مارکسیسم دارای ویژگی تئوریک همگامی با زمانه است
[ترجمه ترگمان]مارکسیسم دارای ویژگی نظری همگامی با زمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I agree with you, but only on a theoretical level.
[ترجمه گوگل]من با شما موافقم، اما فقط در سطح نظری
[ترجمه ترگمان]من با شما موافقم، اما تنها در سطح نظری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Demand for our more theoretical courses has fallen away.
[ترجمه گوگل]تقاضا برای دوره های تئوری بیشتر ما کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]تقاضا برای دوره های نظری بیشتر کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. What's the use of theoretical knowledge that has no practical application?
[ترجمه گوگل]دانش نظری که کاربرد عملی ندارد چه فایده ای دارد؟
[ترجمه ترگمان]کاربرد دانش نظری که هیچ کاربرد عملی ندارد، چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There was undeniably a strong theoretical dimension to his thinking.
[ترجمه گوگل]بدون شک یک بعد نظری قوی در تفکر او وجود داشت
[ترجمه ترگمان]بی تردید یک بعد نظری قوی برای تفکر او وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The meaningless abstraction bespattered political and theoretical books.
[ترجمه گوگل]انتزاع بی‌معنی کتاب‌های سیاسی و نظری را به هم ریخت
[ترجمه ترگمان]این انتزاع بی حاصل، کتاب های سیاسی و سیاسی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This is certainly a theoretical risk but in practice there is seldom a problem.
[ترجمه گوگل]این مطمئناً یک خطر تئوری است اما در عمل به ندرت مشکلی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]این قطعا یک ریسک نظری است، اما در عمل بندرت یک مشکل وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

علمی (صفت)
scientific, methodical, theoretical, theoretic

نظری (صفت)
visionary, theoretical, theoretic

تخصصی

[ریاضیات] نظری، کلی، فرضی، نظریه، نگرش، تئوریک، نگره ای
[آب و خاک] نظری

انگلیسی به انگلیسی

• existing only theory, hypothetical, abstract, speculative
theoretical means based on or concerning the ideas and abstract principles of a subject, rather than the practical aspects of it.
a theoretical situation is supposed to exist, but in reality it may not.

پیشنهاد کاربران

۱. نظری ۲. صوری. لفظی. ظاهری
مثال:
the students were given a heavy dose of dry, theoretical material.
به دانش آموزان مقدار زیادی اطلاعات خشک و نظری داده شده بود.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : theorize
✅️ اسم ( noun ) : theory / theorist / theorizing
✅️ صفت ( adjective ) : theoretical
✅️ قید ( adverb ) : theoretically
فرضی
1. Alexey Alexandrovitch devoted some time to the theoretical study of the subject.
الکسی الکساندروویچ مدتی را به مطالعه تئوریک موضوع اختصاص داد.
2. That was just a theoretical solution until we tested it.
...
[مشاهده متن کامل]

این فقط یک راه حل فرضی بود تا زمانی که آن را آزمایش کنیم.
3. Empirical, theoretical, and simulation studies have led to a number of dramatic demonstrations of the importance of adequate taxon sampling.
مطالعات تجربی ، تئوریک و شبیه سازی منجر به تعدادی اثبات مهم از اهمیت نمونه برداری تاکسون کافی شده است.
4. In theoretical science, we have no reason to suppose that we are ever talking about anything.
در علوم نظری ، هیچ دلیلی نداریم که تصور کنیم که ما همیشه درمورد هر چیزی صحبت می کنیم.
5. A simple theoretical construct underlies the theory and practice of counterinsurgency warfare.
یک ساختار ساده نظری اساس تئوری و عملکرد جنگ ضد شورش است.
6. There were important theoretical reviews, but the emphasis was in practical methodologies.
بررسیهای نظری مهمی وجود داشت ، اما تأکید بر روشهای عملی بود.
Theoretical= نظری، تئوریک، فرضی
معانی دیگر >>>> انگاشتی، نگره ای، دیدمانی

نظری
Theoretical purposes
مقاصد نظری

بپرس