/ˌθiːəˈlɪɡɑːrki/
ثی الیگارکی
________________________________________
🔸 معادل فارسی:
الهی سالاری الیگارشیک / الیگارشی دینی / حکومت اقلیت مذهبی
در زبان محاوره ای:
حکومتی که یه عده آخوند یا مذهبی خاص همه کاره ان، حکومت دینیِ خاص پسند
... [مشاهده متن کامل]
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ( سیاسی – مذهبی ) :
نوعی حکومت که در آن گروهی کوچک از رهبران مذهبی یا نخبگان دینی، قدرت سیاسی و اجتماعی را در انحصار خود دارند
مثال: A theoligarchy concentrates both spiritual and political power in a religious elite.
در الیگارشی دینی، قدرت معنوی و سیاسی در دست اقلیتی مذهبی متمرکز می شود.
2. ( تحلیلی – انتقادی ) :
در گفتمان های انتقادی، برای توصیف ساختاری به کار می رود که در آن دین به ابزاری برای حفظ قدرت در دست گروهی خاص تبدیل شده است
مثال: Critics argue that theoligarchy undermines both democracy and genuine spirituality.
منتقدان معتقدند که الیگارشی دینی هم دموکراسی و هم معنویت اصیل را تضعیف می کند.
3. ( مفهومی – ترکیبی ) :
ترکیبی از *theocracy* ( حکومت دینی ) و *oligarchy* ( حکومت اقلیت ) ، که به ساختاری اشاره دارد که در آن دین ابزار مشروعیت بخشی به سلطه ی اقلیت است
مثال: Theoligarchy blends divine authority with elite control.
الهی سالاری الیگارشیک، اقتدار الهی را با کنترل اقلیت درمی آمیزد.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
religious oligarchy – clerical elite rule – theocratic oligarchy – spiritual autocracy
________________________________________
🔸 نکته ی فرهنگی و اضافی:
"Theoligarchy" واژه ای نادر و بیشتر انتقادی است که برای توصیف حکومت هایی به کار می رود که در آن گروهی خاص از روحانیون یا نخبگان مذهبی، قدرت را در انحصار دارند.
این واژه معمولاً در متون سیاسی یا فلسفی برای نقد ساختارهای دینی بسته و غیرپاسخ گو استفاده می شود.
ثی الیگارکی
________________________________________
🔸 معادل فارسی:
الهی سالاری الیگارشیک / الیگارشی دینی / حکومت اقلیت مذهبی
در زبان محاوره ای:
حکومتی که یه عده آخوند یا مذهبی خاص همه کاره ان، حکومت دینیِ خاص پسند
... [مشاهده متن کامل]
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ( سیاسی – مذهبی ) :
نوعی حکومت که در آن گروهی کوچک از رهبران مذهبی یا نخبگان دینی، قدرت سیاسی و اجتماعی را در انحصار خود دارند
مثال: A theoligarchy concentrates both spiritual and political power in a religious elite.
در الیگارشی دینی، قدرت معنوی و سیاسی در دست اقلیتی مذهبی متمرکز می شود.
2. ( تحلیلی – انتقادی ) :
در گفتمان های انتقادی، برای توصیف ساختاری به کار می رود که در آن دین به ابزاری برای حفظ قدرت در دست گروهی خاص تبدیل شده است
مثال: Critics argue that theoligarchy undermines both democracy and genuine spirituality.
منتقدان معتقدند که الیگارشی دینی هم دموکراسی و هم معنویت اصیل را تضعیف می کند.
3. ( مفهومی – ترکیبی ) :
ترکیبی از *theocracy* ( حکومت دینی ) و *oligarchy* ( حکومت اقلیت ) ، که به ساختاری اشاره دارد که در آن دین ابزار مشروعیت بخشی به سلطه ی اقلیت است
مثال: Theoligarchy blends divine authority with elite control.
الهی سالاری الیگارشیک، اقتدار الهی را با کنترل اقلیت درمی آمیزد.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
________________________________________
🔸 نکته ی فرهنگی و اضافی:
"Theoligarchy" واژه ای نادر و بیشتر انتقادی است که برای توصیف حکومت هایی به کار می رود که در آن گروهی خاص از روحانیون یا نخبگان مذهبی، قدرت را در انحصار دارند.
این واژه معمولاً در متون سیاسی یا فلسفی برای نقد ساختارهای دینی بسته و غیرپاسخ گو استفاده می شود.