then

/ˈðen//ðen/

معنی: بعد از، سپس، پس، بعد، انگاه، در ان هنگام، در انوقت، انوقتی
معانی دیگر: در آنگاه، در آن وقت، آن وقت(ها)، در آن موقع، در آن هنگام، آنگاه، در آن صورت، بنابراین، به علاوه، اضافه بر آن، (با: now یا sometime و غیره) در وقت دیگر، لحظه ی دیگر، وابسته به آن زمان، وقت، تا آن موقع، آنگاه که فرا رسید، پس از ان، متعلق بان زمان

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: at that past time.
متضاد: now

- Times were hard then.
[ترجمه elham] زمان سختی بود
|
[ترجمه مانی] آن وقت ها دوران سختی بود.
|
[ترجمه S] زمانها آن وقت سخت بودند
|
[ترجمه بهنام] آن موقع زمان سخت بود
|
[ترجمه Kasra] آن زمان روزگار سخت بود
|
[ترجمه گوگل] آن زمان روزگار سخت بود
[ترجمه ترگمان] زمانه سخت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: soon after; next.
مشابه: subsequently

- He went, and then I did.
[ترجمه حامد] اون رفت و بعد من انجامش دادم
|
[ترجمه S] او رفت و سپس من رفتم
|
[ترجمه Sepehr frahani] او می خواست بره و سپس من انجام دادم
|
[ترجمه ارمین] اون رفت بعدمن رفتم
|
[ترجمه مصی] او رفت و پس از او من هم رفتم
|
[ترجمه گوگل] او رفت و من هم رفتم
[ترجمه ترگمان] اون رفت، و من رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: in that case; therefore; consequently.

- If she stays, then I will leave.
[ترجمه ملیحه] اگر او بماند، پس من میروم
|
[ترجمه M.more] اگه اون بمونه، من خواهم رفت
|
[ترجمه گوگل] اگر او بماند، من می روم
[ترجمه ترگمان] اگه بمونه، من میرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: in addition; also.

- I've got the house to keep, bills to pay, and then the children to raise.
[ترجمه مستانه] من خانه داری می کنم، قبض ها را پرداخت می کنم، و بچه ها را تربیت می کنم.
|
[ترجمه گوگل] من خانه ای دارم که باید نگه دارم، صورتحساب هایی را برای پرداخت، و سپس بچه ها را برای بزرگ کردن دارم
[ترجمه ترگمان] من خانه را گرفتم تا پول بدهم، قبض ها را بدهم، و بعد بچه ها هم جمع بشوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: that time.

- He has not spoken since then.
[ترجمه محسن] از آن پس دیگر سخن نگفت
|
[ترجمه گوگل] از آن زمان دیگر حرفی نزده است
[ترجمه ترگمان] از آن زمان تاکنون صحبت نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: belonging to or existing at the time specified.

- the then principal of our school
[ترجمه Kian] مدیر اون زمان مدرسه مون
|
[ترجمه لیلی] مدیر بعدی مدرسه ما
|
[ترجمه گوگل] مدیر وقت مدرسه ما
[ترجمه ترگمان] مدیر مدرسه ما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. then a breeze came and dispelled the smoke
سپس نسیمی آمد و دود را پراکنده کرد.

2. then england was mistress of the seas
در آن زمان انگلستان ملکه ی دریاها بود.

3. then he adduced new evidence
سپس گواه جدیدی را اقامه کرد.

4. then he began setting fervent kisses upon her hands
سپس شروع کرد به دادن بوسه های آتشین بر دستان او

5. then he bethought himself to call his mother
سپس به یاد آورد که به مادرش تلفن بزند.

6. then he hit on a solution
سپس راه حلی به سرش زد (به مغزش خطور کرد).

7. then he reached the main crossroad of his life. . .
سپس به مرحله ی حساس زندگی خود رسید . . .

8. then i noticed that my left arm was asleep
سپس متوجه شدم که دست چپم خواب رفته است.

9. then i was visited by a strange idea
سپس فکر عجیب و غریبی به مغزم خطور کرد.

10. then instill a few drops of warm olive oil
سپس چند قطره روغن زیتون گرم (در آن) بچکانید.

11. then nadder spurred on toward kharazm
سپس نادر به صوب خوارزم شتافت.

12. then she dabbed alcohol on it
سپس به آن الکل زد.

13. then she entered the celluloid world of hollywood
سپس به دنیای فیلم در هالیوود راه یافت.

14. then she espied a white horse coming toward her through the mist
سپس متوجه شد که اسب سپیدی از میان مه به سوی او می آید.

15. then she said portentously . . .
سپس با لحن تفرعن آمیزی گفت . . .

16. then spain lost its sovereignty over puerto rico
سپس اسپانیا حاکمیت خود بر پورتوریکو را از دست داد.

17. then the fact that he was a mere captive soaked into his head
سپس این واقعیت که او اسیری بیش نبود در مغزش جایگزین شد.

18. then the pagans accepted his godhood
سپس کفار،خدایی او را قبول کردند.

19. then the sharks began to move fast and butt the bottom of our boat
سپس کوسه ماهی ها آغاز کردند به حرکات سریع و زدن سر خود به ته قایق ما

20. then the storm struck
سپس توفان به خروش آمد.

21. then the voter leaves the polls
سپس رای دهنده محل رای گیری را ترک می کند.

22. then they fire the bricks in a kiln
سپس آجرها را در کوره می پزند.

23. then they were bogged down in family feuds
سپس گرفتار دودستگی های خانوادگی شدند.

24. then those compressed masses began radiating as stars
سپس آن توده های فشرده همچون ستارگان شروع به رخشیدن کردند.

25. then we came across an expansive glittering lake
سپس رسیدیم به یک دریاچه ی بزرگ و درخشان

26. then we entered the inferno of the factory's engine room
سپس وارد دوزخ تالار ماشین های کارخانه شدیم.

27. then we reached the land of everlasting snow
سپس به سرزمین برف های همیشگی رسیدیم.

28. then again
و اما،از سوی دیگر،از نظر دیگر

29. then and there
فورا،بلافاصله،همان جا

30. . . . then he hurried to fight the forces that were advancing from the north
. . . سپس برای نبرد با قوایی که از سوی شمال پیش می آمدند شتافت.

31. and then there is the interest to be paid
به علاوه باید بهره را هم پرداخت کرد.

32. by then the bus had gone
تا آن موقع اتوبوس رفته بود.

33. from then on her life jogged peacefully along
از آن به بعد زندگانی او با آرامش پیش می رفت.

34. he then breaks jail and holes up in a cave
سپس او از زندان فرار کرده و در غاری پنهان می شود.

35. just then the telephone rang
درست در آن هنگام تلفن زنگ زد.

36. the then president
رییس جمهور وقت

37. and then some
(آمریکا - عامیانه) علاوه بر آن،حتی از آن هم بیشتر

38. but then
اما از سوی دیگر،ولی از جهت دیگر

39. from then on
از آن وقت به بعد،پس از آن

40. just then
در همان هنگام،درست همان وقت،همان دم

41. since then
از آن هنگام

42. at the then prevailing price
به قیمتی که در آن وقت حاکم باشد

43. cross and then uncross one's legs
پاهای خود را روی هم قرار دادن و سپس صاف کردن

44. it was then that i conceived the idea of running away
در آن هنگام بود که فکر فرار به مغزم خطور کرد.

45. it was then that the islamic civilization began to blossom
در آن هنگام بود که تمدن اسلامی شروع به شکوفایی کرد.

46. now and then
گاه به گاه،گاه و بیگاه

47. the defendant then lodged an appeal
آنگاه خوانده،تقاضای فرجام کرد.

48. the driver then volleyed us a string of curses
سپس راننده رگباری از ناسزا نثارمان کرد.

49. the table then decided to meet in two weeks
سپس گروه تصمیم گرفت که دو هفته ی دیگر جلسه تشکیل بدهد.

50. now and then (now and again)
گاهی،گهگاه،گاه و بیگاه،برخی اوقات

51. there and then
در آن زمان و مکان،بی معطلی،همانجا

52. he clenched and then unclenched his fists
او مشت های خود را گره کرد و سپس از هم گشود.

53. he coughed and then continued talking
او سرفه کرد و سپس حرف زدن را ازسر گرفت.

54. he danced and then pantomimed the killing of a lamb
او رقصید و سپس کشتن یک گوسفند را به طور صامت نمایش داد.

55. he was young then
آن وقت جوان بود.

56. i ate and then slept
غذا خوردم و بعد خوابیدم.

57. if it rains, then there will be no picnic
اگر باران بیاید (در آن صورت) پیک نیک به هم خواهد خورد.

58. peel cucumbers and then score them with a fork
خیارها را پوست بکن و سپس با چنگال آنها را خراش بده.

59. short skirts were then the latest mode
آن روزها دامن کوتاه آخرین مد محسوب می شد.

60. they were liberal, then they changed over to conservative
آنان لیبرال بودند ولی بعد محافظه کار شدند.

61. to flex and then to relax the muscles of the arm
عضلات بازوی خود را سفت و سپس شل کردن

62. to fold and then to unfold the arms
دستان خود را جمع و سپس از هم باز کردن

63. you rendezvous and then avoid (me) . . .
دیدار می نمایی و پرهیز می کنی . . .

64. every now and then (or every so often)
گاه و بیگاه،گهگاه،گاهی،هر چند گاه

65. first boil the chicken, then brown it in the frying pan for a while
اول مرغ را آب پز و سپس کمی در ماهیتابه آن را سرخ کن.

66. first cleanse the wound then apply this oil (to it)
اول زخم را پاک کن و سپس این روغن را (به آن) بمال.

67. first polish the shoes, then buff them
اول کفش ها را واکس بزن و بعدا برق بیانداز.

68. from childhood to manhood, then to old age
از کودکی به مردی و سپس به پیری.

69. he wronged her and then left her
آن زن را خراب کرد و سپس او را ترک کرد.

70. i was still inexperienced then
در آن هنگام من هنوز کم تجربه بودم.

مترادف ها

بعد از (قید)
after, then, behind

سپس (قید)
next, then, afterward, afterwards, thereupon, henceforth, hereafter

پس (قید)
back, so, thus, ergo, forth, again, then, afterwards

بعد (قید)
away, then

انگاه (قید)
then

در ان هنگام (قید)
then, therewith

در انوقت (قید)
then

انوقتی (قید)
then

تخصصی

[ریاضیات] در نتیجه ی آن، به این ترتیب، در این صورت، در نتیجه، چانچه، از این پس

انگلیسی به انگلیسی

• at the same time
therefore
afterwards
then means at a particular time in the past or in the future.
you use then to say that one thing happens or comes after another.
you use then in conversation to link your statement to what has just been said.
you also use then to introduce a summary or conclusion to what you have just said, or to end a conversation.
you also use then after words like `now', `well', and `okay', to emphasize what you are about to say.
you use then at the beginning of a sentence or after `and' or `but' to introduce an extra piece of information.
now and then: see now.

پیشنهاد کاربران

Then چهار معنی دارد که معنی"سپس"، "آنگاه"، "در آن زمان" و معنی بنابراین ( So, Therefore, hence, Thus ) نیز می دهد
then_CEO : مدیر عامل وقت
آنگاه، سپس، در دنباله، پس از این، در این هنگام، از پس برابر های این واژه هستند.
پس، سپس
مثال: She finished her work, then she went for a walk.
او کار خود را تمام کرد، سپس برای قدم زدن رفت.
1 - آنگاه ( در گزاره هایی که با if همراه است:if X, then Y = اگر X ، آنگاه Y ؛و در دیگر کاربردها )
2 - پس
3 - سپس
در برخی بافت های لغوی می تواند معنی "دیگر" هم بدهد:
شب به خیر دیگر = good night, then
پر کاربردترین معانی:
۱. قبلا ( به معنی آن موقع ها )
۲. بعدا ( یه زمانی در آینده )
۳. سپس
۴. در اینصورت
۵. بنابراین
۶. بعلاوه، همچنین
از آن پس
وانگه. [ گ َه ْ ] ( ق مرکب ) آنزمان. || بعلاوه :
وانگه بغلی نعوذ باﷲ
مردار در آفتاب مرداد.
سعدی.
وانگهی. [ گ َ ] ( ق مرکب ) سپس. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . پس. پس از آن. بعد :
بدو گفت شیرین که دادم نخست
بده وانگهی جان من پیش تست.
فردوسی.
چرخش ز زرِّ زرد کنی وانگهی در او
دندانه بلورین گردش فروکنی.
...
[مشاهده متن کامل]

منوچهری ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 129 ) .
وانگهی بر طریق معذوری
خواست از شاه شهر دستوری.
نظامی.
وانگهی ترکتاز کرد به روم
درفکند آتشی در آن بر و بوم.
نظامی.
اول اندیشه وانگهی گفتار
پای بست آمده ست پس دیوار.
سعدی.
|| وآنگاه. در آنوقت :
وانگهی فرزندگانت گازری سازد ز تو
شوید و کوبد ترا در زیر کوبین زرنک.
حکیم غمناک ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ) .
وآنگهی گوئی من از شاه جهان شاکر نیم
گرنه ننگ آید ازین شه رخت رو بربند هین.
منوچهری.
|| بعلاوه. علاوه بر این. از این گذشته. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : وانگهی مرگ دسته جمعی بی مزه نیست. ( هدایت ، سایه روشن ) .

بچه ها این کلمه گاهی معنی دست کم یا حداقل هم میده
خصوصا وقتی با اگر نه بیاد
مثلا میگیم
اگر نه معلول های یک شی، "دست کم" ( یا حداقل ) علت های یک شی بایدفلان باشند
بعدش
درنتیجه
از این قرار
از این رو
لذا
پس
در آن زمان
😘
1 - پس، بنابراین 2 - سپس 3 - آنگاه 4 - در آن زمان
اکنون/پس می رسیم به اینکه. . .
پس، آن ( همان ) موقع، سپس
منتهای مراتب ؛ تکیه کلام است و در نتیجه گرفتن یا استثنا کردن به کار می رود: من همیشه در موقع سفر لوازم کافی برمی داشتم ، منتهای مراتب این بار چون قرار بود وارد خانه کسی بشویم غفلت کردم. ( فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده ) .
وانگه
( پس آنگاه ) پس آنگاه. [ پ َ ] ( ق مرکب ) سپس :
برو کرد جوشن همه چاک چاک
پس آنگاه بر تارکش ریخت خاک.
فردوسی.
پس آنگاه بهرام و ایزد گشسب
نشستند با جنگجویان بر اسب.
فردوسی.
حالا که اینطوره
پس
بنابراین
در ادامه
چنتا اصطلاح با then:
● since then: از اون موقع
● by/until then: تا اون موقع
● beck then: اون موقع ها، اون وقتا
● just then: درست همون موقع
● ( but the ( again: اگر چه، در عین حال
...
[مشاهده متن کامل]

● then and there: فی الفور، آنی
● then later: بعد از آن
● then what: که چی؟

قید then به معنای آن موقع، در آن زمان
قید then در مفهوم آن موقع یا آن زمان اشاره به زمان مشخصی در آینده و یا گذشته دارد. مثال:
. i'm having a day off on friday, i could meet you then ( من روز جمعه مرخصی دارم، میتوانم آن موقع تو را ببینم. )
...
[مشاهده متن کامل]

. i was working in the city then ( من آن زمان در شهر کار میکردم. )
قید then به معنای سپس، بعد، پس از آن
از معانی قید then در فارسی می توان به سپس، بعد، پس از آن اشاره کرد. از این قید برای بیان اتفاق، عمل و یا دستورالعمل بعدی چیزی در سلسله ای از اتفاقات و یا اعمال استفاده می شود. ( اتفاقی پس از اتفاق دیگر یا عملی پس از عمل دیگر )
مثال:
. let me finish this job, then we'll go ( اجازه بده این کار را تمام کنم، پس از آن میرویم. )
. she trained as a teacher and then became a lawyer ( او به عنوان یک معلم آموزش دید و ( اما ) سپس وکیل شد. )
قید then به معنای به علاوه
قید then در مفهوم به علاوه برای افزودن اطلاعاتی مرتبط به یک موضوع بخصوص است. مثال:
. i've got two essays to write and then my science project to finish ( باید دو مقاله بنویسم و به علاوه باید پروژه علمی ام را ( هم ) تمام کنم. )
منبع: سایت بیاموز

پس ، بالاخره
Then where was she?
درنهایت، بالاخره
بدین ترتیب
that can then be sold
اون میتونه بعدا فروخته شود
در آن تاریخ
بدین سو ، بدینسو ( پس )
به هر حال
آن طور که به نظر می آید
in addition, besides
علاوه بر این، به علاوه
in that case, therefore
بنابراین
My then friend
دوست آن موقع های من
then ( adjective ) [only before noun]
used when mentioning the person who had a particular job, title, or position at a time in the past:
a visit to China by the then US President, Richard Nixon
...
[مشاهده متن کامل]

در اینجا به معنی اسبق یا سابق نیز استفاده می شود.
متن انگلیسی از دیکشنری آنلاین لانگمن است.

۱. قبلنا
Then = before
Then vs Now
۲. سپس - بعد از - پس از
After
در معادل فارسی معانی متفاوتی دارد
1پر کاربرد ترینش: ان موقع =� before then/by thenو. . .
2سپس
3تازه ( به معنی بعلاوه ) مثل معادل فارسی خودمون
مثلا چجوری میگیم:ماشین من زیباست تازه گرون هم هست
...
[مشاهده متن کامل]

My car is beautiful then it’s expensive
4تا ( در مفهوم در نتیجه )
بزنگ بزن بهش تا نگران نشه
Why don’t you call them to tell them we’ll be late? Then they won’t worry.
حالشو ببرید کامل ترین معانی رو بهتون گفتم 🙂❤️


بالاخره
Well here we are then
خُب رسیدیم بالاخره
Hello, hello, hello. You're here then
سلام سلام سلام بالاخره رسیدید
بعد از آن هم
در این صورت، در این حالت
The roof is then thin.
در این حالت، سقف نازک است.
اون موقع
قبلاً ، اون وقتها ( در گذشته )
"آن زمان"
but warned that no power could stop it until then
اما هشدار داد "تا زمانی که آن موضوع محقق نشود"، هیچ قدرتی نمی تواند آن را متوقف کند.
The then president
رئیس جمهوری وقت
at that time in the past or future• I was at school then; If you're coming next week, I'll see you then. در آن وقت؛ در آن موقع
من اون موقع مدرسه بودم
اگه هفته بعد بیای من در ان موقع تو رو خواهم دید
آن وقت ها
He was handsome then
آن وقت ها او خوش تیپ بود
چندی بعد
مثال:
Then he married = چندی بعد او ازدواج کرد
1. سپس ( وقتی قبل از جمله ای می اید )
She went downstairs and then i heard her shriek
2. آن موقع ( وقتی همراه با اسمی می آید و یا وقتی که به عنوان قید زمان به کار میرود ) مثلا:
الف ) the then minister of education وزیر آموزش آن موقع
...
[مشاهده متن کامل]

ب ) it was then that i realised she'd tricked me
اما کلمات ترکیبی دیگر با then:
Back then: آن موقع ها
Since then: از آن موقع
Until then: تا آن موقع
By then: تا آن موقع ( جوری که معنای "قبل از" میده

سپس. بعدا. پس از آن و. . .
آن موقع، در آن موقع
آنگاه ( اونوقت )
آنگاه، در آن وقت، آن وقت ( ها ) ، در آن موقع، در آن هنگام، آنگاه، در آن صورت، بنابراین، به علاوه، اضافه بر آن، ( با: now یا sometime و غیره ) در وقت دیگر، لحظه ی دیگر، وابسته به آن زمان، تا آن موقع، آنگاه که فرا رسید، پس از ان، متعلق بان زمان
بنابراین
همچنین
after that
so
سپس
در وقت دیگر . بعد از ان . بعد
بعد، بعدش، بعد آن
سپس
بعدا
بعد.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٦٢)

بپرس