1. amongst them it is conventional to wear black for five years after the husband's death
در بین آنان معمول است که پس از مرگ شوهر تا پنج سال سیاه بپوشند.
2. amongst them it is taboo to eat pork
در میان آنان خوردن گوشت خوک حرام است.
3. amongst them it was usual to marry very young
در میان آنها معمول بود که خیلی جوان ازدواج کنند.
4. between them they lifted the stone
به کمک هم سنگ را بلند کردند.
5. for them america was the land of hope
برای آنان امریکا سرزمین امید و آرزو بود.
6. for them the sovereign's word were like law
در نظر آنها حرف پادشاه مثل قانون بود.
7. give them to me
آنها را به من بده.
8. have them black my boots
دستور بده چکمه هایم را واکس بزنند.
9. let them go whither they please
بگذار هر کجا که دلشان می خواهد بروند.
10. list them chronologically (not alphabetically)
آنها را به ترتیب زمان رویداد (و نه به ترتیب حروف الفبا) فهرست کنید.
11. mix them good
خوب آنها را مخلوط کن
12. take them dirty boots off!
آن پوتین های کثیف را در بیار!
13. tell them a story
برایشان یک قصه بگو.
14. that's them
خودشان است.
15. to them the church was the only medium of god's revelation
برای آنها کلیسا یگانه رسانگر تجلی خدا بود.
16. to them this is a point of conscience
در نظر آنان این یک موضوع وجدانی است.
17. treat them well
با آنها خوش رفتاری کن (خوب رفتار کن).
18. both of them merited the punishment which the court had decreed
هر دوی آنها مستحق تنبیهی بودند که دادگاه معین کرده بود.
19. don't let them use you!
نگذار از تو سو استفاده کنند!
20. don't pack them too closely together
خیلی آنها را نزدیک هم جا نده.
21. each of them has to pay five dollars
هر یک از آنها باید پنج دلار بدهد.
22. each of them packed a handgun
هر یک از آنان یک هفت تیر با خود داشت.
23. each of them received a portion of the gain
هریک از آنها سهمی از سود را دریافت کرد.
24. faith caused them to persist beyond every defeat
ایمان موجب شد که بر همه ی شکست ها فائق آیند.
25. father, forgive them for they know not what they do
خداوندا،آنان را ببخش چون نمی دانند چه می کنند.
26. ghodsi snapped them a sharp reply
قدسی با پاسخی تند به آنها تشر زد.
27. he admonished them not to be absent again
به آنها هشدار داد که دیگر غایب نشوند.
28. he advised them not to buy a house
به آنها توصیه کرد که خانه نخرند.
29. he advised them of the latest reports
او آنان را در جریان آخرین گزارش ها قرار داد.
30. he bade them rise
از آنها خواست که برخیزند.
31. he dropped them both with a single bullet
با یک گلوله هر دوی آنها را نقش بر زمین کرد.
32. he forgave them on his deathbed
در لحظات آخر زندگی آنها را بخشید.
33. he had them lengthen his coat
او داد پالتوش را بلندتر کنند.
34. he negotiated them into doing exactly what he wanted
طی مذاکره آنها راواداشت که درست آن طوری که می خواست عمل کنند.
35. he told them bluntly that they are not welcome
رک به آنها گفت که مقدمشان خوشایند نیست.
36. he took them point-blank to the hospital
آنان را مستقیما به بیمارستان برد.
37. hunger drove them to steal
گرسنگی آنها را وادار به دزدی کرد.
38. hunger forced them to eat grass
گرسنگی آنها را وادار کرد که علف بخورند.
39. hunger impels them to steal
گرسنگی آنان را وادار به دزدی می کند.
40. i admonished them that any violation of my orders would cost them dearly
به آنها گوشزد کردم که تخلف از دستوراتم برایشان گران تمام خواهد شد.
41. i asked them if i could tag along and they said "yes"
از آنها پرسیدم که آیا من هم می توانم به همراه آنها بروم و گفتند ((آری)).
42. i bade them farewell
به آنها بدرود گفتم.
43. i directed them to prepare for departure
به آنها دستور دادم برای رفتن آماده شوند.
44. i encouraged them to learn foreign languages
آنها را تشویق کردم که زبان های خارجی را بیاموزند.
45. i inducted them into the secrets of the trade
من آنها را به زیر و بم آن پیشه آشنا کردم.
46. i invited them to partake of our lowly fare
از آنها دعوت کردم که در خوراک محقرانه ی ما سهیم شوند.
47. i knew them both (or i knew both of them)
هر دوی آنها را می شناختم.
48. i met them at the rendezvous agreed upon the night before
در محلی که شب پیش آن توافق کرده بودیم با آنها ملاقات کردم.
49. i reckon them my friends
آنها را دوستان خود به حساب می آورم.
50. i reminded them once again of the dangers of this mission
بار دیگر مخاطرات این ماموریت را به آنها یادآوری کردم.
51. i served them for nigh on thirty years
حدود سی سال برای آنها کار کردم.
52. i took them to london
آنها را به لندن بردم.
53. i trust them to be on time
فکر می کنم که سر وقت بیایند.
54. i warned them about the storm
درباره ی توفان به آنها هشدار دادم.
55. i warned them but they wouldn't listen
به آنها اخطار کردم ولی گوششان بدهکار نبود.
56. i warned them not to be late again
به آنها اخطار دادم که دوباره دیر نیایند.
57. it handed them a laugh
آن موجب خنده ی آنها شد.
58. most of them are young
اکثر آنها جوان هستند.
59. negotiating with them is tantamount to a de facto recognition of their government
مذاکره با آنها به مثابه به رسمیت شناسی بالفعل دولت آنها است.
60. neither of them was invited
هیچیک از آن دو دعوت نشده بود.
61. one of them squeaked
یکی از آنها خبرکشی کرد.
62. one of them went west, the other went east
یکی از آنها به غرب رفت و دیگری به شرق.
63. patriotism drew them together
میهن دوستی آنان را متحد می کرد.
64. patriotism motivated them to try their best
میهن دوستی آنها را برانگیخت تا بیشترین کوشش خود را بکنند.
65. please give them my excuses
لطفا از سوی من از آنها پوزش بخواه.
66. she had them clip her hair by an inch
داد موهایش را یک اینچ کوتاه کنند.
67. she implored them not to execute her son
او به آنها التماس کرد که پسرش را اعدام نکنند.
68. she magiced them free of their prisons
آنها را با جادوگری از زندان هایشان آزاد کرد.
69. she tested them on grammar
آنها را از نظر دستور زبان امتحان کرد.
70. they lined them up and marched them off to the front
آنها را به صف کردند و پیاده به جبهه فرستادند.