theatrical

/θiˈætrɪkl̩//θɪˈætrɪkl̩/

معنی: تئاتر، وابسته به تماشاخانه، در خور تماشا
معانی دیگر: وابسته به تئاتر و نمایشنامه نویسی و بازیگری، تئاتری، نمایشی، غیر واقعی، ساختگی، وانمودین، غلو آمیز، متظاهرانه (theatric هم می گویند)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or relating to dramatic performance or the theater.
مترادف: dramatic, dramaturgical
مشابه: acting, histrionic, thespian

- The high school puts on two theatrical productions per year, usually one serious drama and one musical.
[ترجمه گوگل] دبیرستان هر سال دو نمایش را اجرا می کند، که معمولاً یکی درام جدی و دیگری موزیکال است
[ترجمه ترگمان] دبیرستان در هر سال دو تولیدات نمایشی دارد که معمولا یک نمایش جدی و یک موزیکال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: unnaturally extravagant in behavior and expression.
مترادف: affected
مشابه: artificial, dramatic, false, flamboyant, forced, hammy, melodramatic, overblown, overwrought, unnatural
اسم ( noun )
مشتقات: theatric (adj.), theatrically (adv.), theatricality (n.)
• : تعریف: (often pl.) theatrical performances, esp. by amateurs.
مترادف: performance, play, production
مشابه: drama

جمله های نمونه

1. theatrical production of a kind
نمایش های تئاتری بد

2. a theatrical company
گروه (هنرپیشگان) تئاتر

3. a theatrical presentation
برنامه ی تئاتری

4. a theatrical tour
سفر برای دادن نمایش

5. meretricious theatrical shows
نمایش های تئاتری جلف

6. the theatrical gestures of the old preacher
ادا و اطوار وانمودین آن واعظ پیر

7. those theatrical tours seasoned him as an actor
آن مسافرت های تئاتری او را هنرپیشه ی ورزیده ای کرد.

8. a masterpiece of theatrical arts
شاهکار هنرهای تئاتری

9. a very excellent theatrical representation
یک نمایش تئاتری بسیار عالی

10. Dance is a very theatrical art.
[ترجمه گوگل]رقص یک هنر بسیار نمایشی است
[ترجمه ترگمان]رقص یک هنر نمایشی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The young student from the theatrical school showed great prowess at acting in the play.
[ترجمه گوگل]هنرجوی جوان مدرسه تئاتر در این نمایش مهارت زیادی در بازی از خود نشان داد
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان جوان مدرسه تئاتر مهارت زیادی در بازی کردن در نمایش نشان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Actors learn how to enunciate clearly in the theatrical college.
[ترجمه گوگل]بازیگران یاد می گیرند که چگونه در کالج تئاتر به وضوح بیان کنند
[ترجمه ترگمان]بازیگران یاد می گیرند چطور به روشنی در کالج تئاتر مطرح کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We had witnessed one of the most outstanding theatrical performances of the decade.
[ترجمه گوگل]شاهد یکی از برجسته ترین اجراهای تئاتری دهه بودیم
[ترجمه ترگمان]ما شاهد یکی از برجسته ترین بازیگران نمایش تئاتر در این دهه بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There was a theatrical air about the whole scene which had a great appeal for me.
[ترجمه گوگل]در کل صحنه یک هوای تئاتری وجود داشت که برای من جذابیت زیادی داشت
[ترجمه ترگمان]در کل صحنه نمایش تئاتری بود که برای من جاذبه بزرگی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The place had a certain gimcrack theatrical glamour.
[ترجمه گوگل]این مکان زرق و برق تئاتری خاصی داشت
[ترجمه ترگمان]این محل یک زرق و برق مخصوص تئاتر داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Top theatrical agents are beating a path to the teenager's door.
[ترجمه گوگل]عوامل برتر تئاتر راهی به درب نوجوان می زنند
[ترجمه ترگمان]ماموران تئاتر برتر در حال زدن راهی برای رسیدن به در نوجوان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تئاتر (صفت)
theatrical

وابسته به تماشاخانه (صفت)
theatrical

در خور تماشا (صفت)
theatrical

تخصصی

[سینما] نمایشی

انگلیسی به انگلیسی

• dramatic; affected, artificial
theatrical means related to the theatre in some way.
you can use theatrical to describe behaviour that is exaggerated, unnatural, and done deliberately for effect.

پیشنهاد کاربران

✍️چیزی که اغراق آمیز، دراماتیک یا بیش از حد احساسی است، اغلب به گونه ای که برای جلب توجه طراحی شده است.
✍️✍️اغلب بار منفی دارد وقتی برای توصیف واکنش های احساسی کسی استفاده می شود، و نشان می دهد که آن ها جدی گرفته نمی شوند.
...
[مشاهده متن کامل]

👇مترادف؛
Dramatic
Exaggerated
Over - the - top
👇مثال؛
Accusing you of being dramatic implies that your emotional responses are theatrical or excessive, rather than legitimate.
Her reaction to the news was so theatrical that everyone in the room turned to look.
He tends to be theatrical in his storytelling, adding lots of dramatic pauses and gestures.

1. تاتری . ( مربوط به ) تاتر 2. نمایشی 3. ساختگی. تصنعی. متظاهرانه 4. اغراق آمیز. مبالغه آمیز
مثال:
from the first, surrealism was theatrical
در آغاز سورآلیسم {مربوط به} تاتر بود.
در آغاز سورآلیسم اغراق آمیز بود.
نمایشگرانه
نمایشی
theatrical ( هنرهای نمایشی )
واژه مصوب: نمایشی
تعریف: مربوط به نمایش
در خور تماشا

بپرس