the wrong horse

پیشنهاد کاربران

انتخاب اشتباه / گزینه غلط - عبارت/اصطلاح
He backed the wrong horse in the election
روی اسب بازنده شرط بستن ( حمایت از کسی یا چیزی که شکست می خورد ) - عبارت/اصطلاح
Investors realized they had backed the wrong horse
...
[مشاهده متن کامل]

حمایت از فرد یا چیز ناموفق - عبارت/اصطلاح
Supporting that startup felt like backing the wrong horse
تصمیم نادرست گرفتن / اشتباه کردن در انتخاب - عبارت/اصطلاح
She backed the wrong horse by trusting him

بپرس