the wrong end of the stick

جمله های نمونه

1. Geoff had got the wrong end of the stick, and thought I was angry with him.
[ترجمه گوگل]جف انتهای چوب را اشتباه گرفته بود و فکر می کرد من از دست او عصبانی هستم
[ترجمه ترگمان]من از دست او عصبانی شده بودم و فکر می کردم که از دست او عصبانی هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You've got the wrong end of the stick; he doesn't owe me money, I owe him!
[ترجمه گوگل]شما انتهای چوب را اشتباه گرفته اید او به من بدهکار نیست، من به او بدهکارم!
[ترجمه ترگمان]تو به من پول بدهکار نیستی! او به من پول بدهکار نیست!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The hon. Gentleman has got the wrong end of the stick about how they work.
[ترجمه گوگل]محترم جنتلمن در مورد نحوه کار آنها اشتباه کرده است
[ترجمه ترگمان]عزیزم جنتلمن در مورد این که چطور کار می کنند، پایان اشتباه را به دست آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. And the wrong end of the stick.
[ترجمه گوگل]و انتهای اشتباه چوب
[ترجمه ترگمان] و انتهای اشتباه چوب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Maybe I got the wrong end of the stick. I thought she was leaving him, not the other way round.
[ترجمه گوگل]شاید من انتهای چوب را اشتباه گرفتم فکر می کردم او را ترک می کند، نه برعکس
[ترجمه ترگمان] شاید من کار اشتباهی رو انجام دادم فکر می کردم او را ترک می کند، نه از طرف دیگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Jo: Well, if you get the wrong end of the stick it means you don't understand a situation correctly.
[ترجمه گوگل]جو: خوب، اگر انتهای چوب را اشتباه بگیرید به این معنی است که موقعیت را به درستی درک نمی کنید
[ترجمه ترگمان]جو گفت: خوب، اگر کار اشتباهی را که به این معنی است به دست بیاوری، معنیش این است که تو موقعیت را درست درک نمی کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. That shows you have got hold of the wrong end of the stick.
[ترجمه گوگل]این نشان می دهد که شما انتهای اشتباه چوب را گرفته اید
[ترجمه ترگمان]این نشون می ده که تو دست اشتباه خودت رو گرفتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Jo: The expression is – to get the wrong end of the stick. To get the wrong end of the stick.
[ترجمه گوگل]جو: تعبیر این است - گرفتن انتهای اشتباه چوب برای گرفتن انتهای اشتباه چوب
[ترجمه ترگمان]این اصطلاح برای رسیدن به آخر چوب است تا کار رو خراب کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But Mr Hatoyama and his party have got the wrong end of the stick.
[ترجمه گوگل]اما آقای هاتویاما و حزبش به اشتباه دست پیدا کردند
[ترجمه ترگمان]اما آقای هاتویاما و حزب او انتهای اشتباه این عصا را گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This is where the expression "getting hold of the wrong end of the stick" comes from.
[ترجمه گوگل]این همان جایی است که عبارت "گرفتن انتهای اشتباه چوب" از آنجا می آید
[ترجمه ترگمان]این جایی است که بیان \"دست یافتن به انتهای اشتباه\" از آن می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But we casually get the wrong end of the stick, for we live in a different age and a different kind of lifestyle.
[ترجمه گوگل]اما ما به طور اتفاقی به اشتباه می افتیم، زیرا در سن متفاوت و سبک زندگی متفاوتی زندگی می کنیم
[ترجمه ترگمان]اما ما به طور تصادفی انتهای اشتباه این عصا را به دست می آوریم، چون ما در عصر متفاوتی زندگی می کنیم و سبک زندگی متفاوتی داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her friend saw us arrive at the party together and got the wrong end of the stick.
[ترجمه گوگل]دوستش ما را دید که با هم به مهمانی رسیدیم و چوب را اشتباه گرفت
[ترجمه ترگمان]دوست او ما را دید که با هم به مهمانی رسیدیم و انتهای کار را اشتباه گرفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. People who think the song is about drugs have got the wrong end of the stick.
[ترجمه گوگل]افرادی که فکر می کنند این آهنگ در مورد مواد مخدر است، به اشتباه رسیده اند
[ترجمه ترگمان]افرادی که فکر می کنند این آهنگ در مورد مواد مخدر است انتهای اشتباه این عصا را به دست آورده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Have you ever had a case where somebody accused your reporters of getting the wrong end of the stick?
[ترجمه گوگل]آیا تا به حال موردی داشته‌اید که کسی خبرنگاران شما را متهم به اشتباه گرفتن کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا تا به حال پرونده ای داشته اید که در آن کسی گزارشگران شما را به گرفتن پایان اشتباه چوب متهم کرده است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• bad situation, uncomfortable place

پیشنهاد کاربران

بپرس