the rest is history

پیشنهاد کاربران

رویدادهای بعدی معلومه و نیازی به توضیح بیشتر نیست.
معمولاً برای عبور از جزئیات واضح یک داستان یا برای تأکید بر اهمیت رویدادهای بعدی استفاده می شود.
بعدشو خودتون می دونید
مترادف؛ The rest is well - known
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
They met in college, fell in love, and the rest is history.
She launched her startup with a single employee, and the rest is history.
He joined the band in 1995, and the rest is history.

هنوز که هنوزه ورد زبونه!
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
آنچه عیان است چه حاجت به بیان است.
�بقیه ش رو هم که خودت/خودتون خوب می دونی/می دونین!�
�بقیه ش هم که واضحه همه می دونن!�
�ادامه ماجرا هم که مشخصه؛ گفتن نداره. �
بقیه اش دیگر معلوم است.
We met at college, the rest is history.
ما در دانشگاه باهم آشنا شدیم و بقیه اش دیگر معلوم است.
بقیش تاریخه زیادم مهم نیست
هنوز که هنوزه ورده زبونه
بقیشم که دیگه نگم خودت میدونی
بقیه اش هم که مشخصه.
بقیه اش که مشخصه
بقیش هم که مشخصه
بقیه اش تکرار مکررات است.
مابقی تکرار مکررات است.
الباقی تکرار مکررات است.
بقیه اش رو هم که خودتون می دونین
Apparently Ween approached those two guys running the gyros' shop and asked them if they wanted to be in their video. They said yeah and
. the rest is history
بقیش تابلوعه
بقیه اش دیگه مثل روز روشنه
باقیش رو خودت میدونی.
بقیه اش را خودت می دونی
بقیه اش دیگه معلومه
این قصه سر دراز دارد
تو خود حدیث مفصّل بخوان ازین مجمل
تا ته داستان بخون چی شد
آخر کار مشخصه که چی شد
آخرش معلومه دیگه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس