مترادف: Smooth sailing, easy street, plain sailing, bonus.
مثال؛
"Once we finish the initial setup, the rest is gravy. "
"After securing the funding, the rest is gravy for our project. "
... [مشاهده متن کامل]
"The hardest part of the exam is over; the rest is gravy. "
منشأ: اصطلاح �گریوی� از اوایل قرن بیستم به طور استعاری برای اشاره به چیزی اضافی یا آسان استفاده شده است، مانند سسی که برای بهبود غذا اضافه می شود.
مثال؛
... [مشاهده متن کامل]
منشأ: اصطلاح �گریوی� از اوایل قرن بیستم به طور استعاری برای اشاره به چیزی اضافی یا آسان استفاده شده است، مانند سسی که برای بهبود غذا اضافه می شود.
بقیش دیگه آب خوردنه
از اونجا به بعد دیگه کاری نداره
از اونجا به بعد دیگه کاری نداره