دورنمای
انتظار، چشم به راهی، امید، نوید
He was attracted by the prospect of spiritual redemption
نوید رستگاری روحی او را جلب کرد.
I was ridiculously excited about the prospect of becoming a dad.
من در انتظار پدر شدن به طور خنده داری هیجان زده بودم.
نوید رستگاری روحی او را جلب کرد.
من در انتظار پدر شدن به طور خنده داری هیجان زده بودم.