the math isn't mathing

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
• حساب وکتابش درنمیاد
• اعداد و ادعا با هم جور نیست
• قضیه نمی خونه / می لنگه
• در محاوره: �یه جاش میلنگه�، �جمعش درنمیاد�
________________________________________
...
[مشاهده متن کامل]

🔸 تعریف ها:
1. ( محاوره ای – اصلی ) : وقتی اطلاعات، منطق یا اعدادِ ارائه شده با نتیجه گیری سازگار نیست؛ یعنی چیزی �جور درنمیاد�.
- مثال: The budget claims are huge, but the math isn’t mathing.
ادعاهای بودجه بزرگه، اما حساب وکتابش درنمیاد.
2. ( رسانه ای/اینترنتی – کاربردی ) : اصطلاحی طنزآمیز برای نقد روایت ها، تبلیغات یا خبرهایی که شواهدشان با نتیجه سازگار نیست.
- مثال: The poll says 90% support, yet turnout was tiny—the math isn’t mathing.
نظر سنجی می گه ۹۰٪ حمایت، اما مشارکت خیلی کم بود—جمعش درنمیاد.
3. ( استعاری – عمومی ) : هر موقعیتی که حس شهودیِ مخاطب می گوید داده ها با واقعیت نمی خواند.
- مثال: Their timeline sounds impressive, but the math isn’t mathing.
جدول زمانی شون چشمگیره، ولی قضیه نمی خونه.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
doesn’t add up – doesn’t check out – fishy – inconsistent – shaky logic – numbers don’t match
________________________________________
🔸 ریشه شناسی:
• زاده ی گفتار اینترنتی و میم های شبکه های اجتماعی در دهه ی ۲۰۲۰.
• نزدیک به عبارت قدیمی تر �it doesn’t add up�، اما با بار شوخی و فرهنگ آنلاین.
________________________________________
🔸 مثال ها:
• The influencer’s revenue claims are huge, but the math isn’t mathing.
ادعاهای درآمدی اینفلوئنسر بالاست، اما حساب وکتابش درنمیاد.
• He said he worked 10 hours and finished 12 reports—the math isn’t mathing.
می گه ۱۰ ساعت کار کرده و ۱۲ گزارش تموم کرده—جمعش درنمیاد.
• The proposal looks great on paper, yet the math isn’t mathing.
پیشنهاد روی کاغذ عالیه، ولی قضیه نمی خونه.