that doesn’t sit right with me

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
با دلم جور نیست / حس خوبی بهش ندارم / یه چیزی توش ناجوره / نمی تونم راحت بپذیرمش
در زبان محاوره ای:
یه چیزی توش می لنگه، نمی چسبه بهم، حس بدی دارم نسبت بهش، نمی تونم هضمش کنم
...
[مشاهده متن کامل]

________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( احساسی – ناخوشایند ) :**
بیان نارضایتی یا دل چرکینی نسبت به یک رفتار، تصمیم، یا موقعیت که از نظر احساسی یا اخلاقی قابل پذیرش نیست
مثال:
They fired her without warning, and that doesn’t sit right with me.
اخراجش کردن بدون هیچ هشدار قبلی، و این اصلاً با دلم جور نیست.
2. ** ( اخلاقی – موضع گیرانه ) :**
نشان دهنده ی ناسازگاری با ارزش های شخصی یا حس درونی از درست بودن
مثال:
He lied to protect himself, but that doesn’t sit right with me.
برای حفظ خودش دروغ گفت، ولی من نمی تونم راحت ازش بگذرم.
3. ** ( غریزی – درونی ) :**
توصیف نوعی حس ناخوشایند یا شک درونی که ممکنه دقیقاً قابل توضیح نباشه، ولی واقعیه
مثال:
Something about that deal doesn’t sit right with me.
یه چیزی تو اون معامله هست که حس خوبی بهم نمی ده.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
I’m not okay with that – That feels off – That rubs me the wrong way – I can’t accept that – That doesn’t feel right – That makes me uneasy