همینجوری، همینطوری
That's how I wanted to know. I did not mean.
همینجوری میخواستم بدونم. منظوری نداشتم.
همینجوری میخواستم بدونم. منظوری نداشتم.
اینجوری استفاده میشه
He came with plane that's how he reached quickly
اون با هواپیما امد این طوری زود رسید
اون با هواپیما امد این طوری زود رسید
بدین ترتیب. . . . . بود که
این جوری، به این شکل
از همین رو
از این طریق