thankfully

/ˈθæŋkfəli//ˈθæŋkfəli/

بااظهارسپاس گزاری، با داشتن تشکر، متشکرانه، شاکرانه

جمله های نمونه

1. Thankfully, I managed to pay off all my debts before we got married.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه قبل از ازدواج توانستم تمام بدهی هایم را بپردازم
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه، من توانستم قبل از ازدواج همه قرض های خود را پرداخت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There was a fire in the building, but thankfully no one was hurt.
[ترجمه گوگل]آتش سوزی در ساختمان رخ داد، اما خوشبختانه به کسی آسیبی نرسید
[ترجمه ترگمان]در ساختمان آتش سوزی شده بود، اما خدا را شکر که کسی صدمه ندیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Thankfully, the house was empty when I got home.
[ترجمه گوگل]خداروشکر وقتی رسیدم خونه خالی بود
[ترجمه ترگمان]خدا را شکر، وقتی به خانه رسیدم، خانه خالی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Today, thankfully, women tennis players are not encumbered with/by long, heavy skirts and high-necked blouses.
[ترجمه گوگل]امروز خوشبختانه زنان تنیس باز با دامن های بلند و سنگین و بلوزهای یقه بلند درگیر نیستند
[ترجمه ترگمان]امروز، خوشبختانه، زنان تنیس زنان با دامن های بلند، دامن های بلند و پیراهن های یقه بلند، پر نشده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Thankfully, he sank back into his comfortable chair; someone else would do the job.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه او دوباره روی صندلی راحت خود فرو رفت شخص دیگری این کار را انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]خدا را شکر، او دوباره روی صندلی راحتی خود نشست؛ یک نفر دیگر کارش را انجام می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He's been extremely sick, but thankfully he's off the danger list now.
[ترجمه گوگل]او به شدت بیمار بوده است، اما خوشبختانه اکنون از لیست خطر خارج شده است
[ترجمه ترگمان]او شدیدا مریض بوده، اما خوشبختانه حالا دیگر لیست خطر را از دست داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I felt awful yesterday. But, thankfully, I've found my sea legs now.
[ترجمه گوگل]دیروز احساس بدی داشتم اما، خوشبختانه، من اکنون پاهای دریایی خود را پیدا کرده ام
[ترجمه ترگمان]دیروز احساس بدی داشتم اما خوشبختانه پاهایم را پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Thankfully, he wasn't hurt, but he never should have been there in the first place.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه، او آسیبی ندید، اما او هرگز نباید از ابتدا آنجا می بود
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه، او صدمه ندیده بود، اما هرگز نباید در جای اول حضور داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They came out of the tunnel and thankfully breathed the fresh air.
[ترجمه گوگل]آنها از تونل بیرون آمدند و خوشبختانه هوای تازه را تنفس کردند
[ترجمه ترگمان]از تونل بیرون امدند و خوشبختانه هوایی تازه تنفس کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Thankfully, someone had handed my bag into Lost Property.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه، شخصی کیف من را به Lost Property تحویل داده بود
[ترجمه ترگمان]خدا رو شکر، یک نفر کیفم را به اموال از دست رفته تحویل داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Thankfully she had been spared the ordeal of surgery.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه او از سختی عمل جراحی در امان مانده بود
[ترجمه ترگمان]خدا را شکر که او از این آزمایش سخت عمل معاف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Thankfully, a solution presented itself to him surprisingly soon.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه به زودی راه حلی به طرز شگفت انگیزی به او ارائه شد
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه، یک راه حل به زودی به طور عجیبی به او ارائه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Things have thankfully worked out all right.
[ترجمه گوگل]همه چیز خوشبختانه درست پیش رفته است
[ترجمه ترگمان] همه چیز خدارو شکر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Thankfully, train services are now back to normal .
[ترجمه گوگل]خوشبختانه، خدمات قطار اکنون به حالت عادی بازگشته است
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه، خدمات آموزش و پرورش اکنون به حالت عادی بازگشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Thankfully no one was harmed in the accident.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه در این حادثه به کسی آسیبی وارد نشد
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه هیچ کس در این حادثه آسیب ندیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• gratefully, appreciatively
if you do something thankfully, you do it feeling happy and relieved that something is the case or that something has happened.
you also use thankfully to express approval and relief about a statement that you are making.

پیشنهاد کاربران

خوشبختانه. شکر خدا
مثال:
Thankfully, I managed to pay off all my debts before we got married.
من شکر خدا موفق شدم همه بدهی هایم را قبل از ازدواجمان پرداخت کنم.
جای شکرش باقی بود. . .
خداراشکر، شکرخدا
قدرشناسانه
E. g. Thankfully, this is no longer the case
Mills recommends that you start by growing the top at first, keeping the back and sides at “an inch to two - and - a - half inches and blended in as much as possible in a classic layer cut
خوشبختانه

با حس شکرگزاری ،
شاکرانه
خوشبختانه ، شکر خدا ، لطف خدا
Like two birds of love we will always be together
مثل دو پرنده عشق همیشه باهم خواهیم بود 💋❤️♾🧿👩‍💼👨🏻‍🏫
🎼🕊پرنده سینا درخشنده
شکرخدا
خوشبختانه

بپرس