thankful

/ˈθæŋkfəl//ˈθæŋkfəl/

معنی: سپاسگزار، ممنون، متشکر، شاکر
معانی دیگر: سپاسمند، قرین امتنان، سپاس دار، خوشبختانه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: thankfully (adv.), thankfulness (n.)
• : تعریف: feeling or showing gratitude.
مترادف: appreciative, grateful
متضاد: thankless, ungrateful, unthankful
مشابه: contented, mindful, obliged, pleased

جمله های نمونه

1. being thankful for your blessings will increase your blessings
شکر نعمت،نعمتت افزون کند

2. be thankful for small mercies
قدر عافیت را دانستن،خدا را شکر کردن

3. i am ever so thankful to you!
بی نهایت از شما سپاسگزارم !

4. Be thankful for what you have; you'll end up having more. If you concentrate on what you don't have, you will never, ever have enough. Oprah Winfrey
[ترجمه گوگل]برای آنچه که دارید سپاسگزار باشید؛ در نهایت بیشتر خواهید داشت اگر روی چیزهایی که ندارید تمرکز کنید، هرگز و هرگز به اندازه کافی نخواهید داشت اپرا وینفری
[ترجمه ترگمان]خدا را شکر که این کار را کردی، آخر سر و کله ات پیدا می شود اگر روی چیزی که نداری تمرکز کنی، هیچ وقت کافی نخواهی بود اپرا Winfrey
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I am very thankful to you.
[ترجمه گوگل]من بسیار از شما متشکرم
[ترجمه ترگمان]من خیلی از شما متشکرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I'll be thankful for a good night's sleep after the week I've had.
[ترجمه گوگل]بعد از هفته ای که داشتم، برای خواب خوب شبانه سپاسگزار خواهم بود
[ترجمه ترگمان]بعد از این که هفته به خیر گذشت از خواب شبانه خوشحال خواهم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I hope you are feeling thankful after your supper.
[ترجمه گوگل]امیدوارم بعد از شام احساس شکرگزاری داشته باشید
[ترجمه ترگمان]امیدوارم بعد از شام احساس امتنان داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Be thankful for what you have. You'll end up having more.
[ترجمه گوگل]برای آنچه که دارید سپاسگزار باشید در نهایت بیشتر خواهید داشت
[ترجمه ترگمان] خدا رو شکر کن که چی داری تو به این نتیجه می رسی که بیشتر از این وقت داری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You should be thankful to be alive.
[ترجمه گوگل]برای زنده بودن باید شکرگزار باشی
[ترجمه ترگمان] تو باید خدا رو شکر کنی که زنده موندی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She was thankful for the darkness which allowed her to slip away unnoticed.
[ترجمه گوگل]او برای تاریکی که به او اجازه داد بدون توجه از بین برود سپاسگزار بود
[ترجمه ترگمان]به خاطر تاریکی که به او اجازه داده بود کسی متوجه نشود، سپاسگزار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She was thankful that Chantal was there.
[ترجمه گوگل]او از حضور شانتال سپاسگزار بود
[ترجمه ترگمان]او سپاسگزار بود که Chantal آنجا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He wasn't badly hurt-that's something to be thankful for.
[ترجمه گوگل]او به شدت آسیب ندیده است - این چیزی است که باید برای آن شکرگزار بود
[ترجمه ترگمان]او به بدی صدمه ندیده بود - این چیزی است که باید سپاسگزار باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I was thankful to see they'd all arrived safely.
[ترجمه گوگل]از اینکه دیدم همه آنها سالم به آنجا رسیده اند سپاسگزار بودم
[ترجمه ترگمان]از اینکه همه آن ها صحیح و سالم رسیدند خوشحال شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Their citizens are very thankful they are not governed by a dictator.
[ترجمه گوگل]شهروندان آنها بسیار سپاسگزارند که توسط یک دیکتاتور اداره نمی شوند
[ترجمه ترگمان]شهروندان آن ها بسیار سپاسگزار هستند که توسط یک دیکتاتور اداره نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We cannot be thankful enough to you for your timely and selfish help.
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم به اندازه کافی از شما برای کمک به موقع و خودخواهانه شما سپاسگزار باشیم
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانیم به اندازه کافی از شما برای کمک به موقع و خودخواهانه تشکر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سپاسگزار (صفت)
grateful, thankful, thanking

ممنون (صفت)
grateful, obliged, thankful

متشکر (صفت)
grateful, thankful

شاکر (صفت)
thankful

انگلیسی به انگلیسی

• grateful, obliged, appreciative
when you are thankful, you feel happy and relieved that something has happened.

پیشنهاد کاربران

1. سپاسگذار. متشکر 2. خوشحال. خرسند 3. تشکرآمیز
مثال:
we must be thankful for small mercies
ما باید برای نعمتهای کوچک سپاسگذار و خوشحال باشیم.
سپاسگزار
متشکر
شُکر گزار
سپاسدار. [ س ِ ] ( نف مرکب ) شاکر. ( دهار ) . شکور. ( تفلیسی ) ( دهار ) . که پاس نعمت دارد. شکرگزار :
تو مر خدای را سپاسدار باش و تسبیح کن. ( جامع الحکمتین ص 159 ) . که گفته اند سپاسدار باش تا سزاوار نیکی باشی. ( مرزبان نامه ) .
چون وحش جدا شد از کنارش
پیر آمد و شد سپاسدارش.
نظامی.
شاکر و قدردان در موقعیت و شرایطی سخت یا بخصوص. توجه کنید که واژه grateful قدردان و ممنون از کسی هست و هیچ شباهتی با thank ful ندارد.
Grateful ب ای افراد استفاده میشه
Thankful در شرایط و موقعیتی خاص و استثنا
قدردان
آسوده خاطر، طیب خاطر
I'm not sad
I'm happy and thankful
Why haven't you been married for the last two years? Have you ever thought or thought about this trivial matter without ؟your love for it
رنجیده نیستم
خوشحال و شکر گزار هستم
...
[مشاهده متن کامل]

فقط تو این دو سال چرا عقدت نکرد تا حالا به این موضوع بی اهمیت و بی حس و بی عشق بدونش نسبت بخودت فکر کردی یا اندیشیدی
افسوس به حال خود خواهی و بی منطقی ات
زیبای درون انسانهاست تنهایی به کامت شیرین و تلخ

شکر گذار
تشکرفراوان

بپرس