than

/ðæn//ðæn/

معنی: تا، بجز، نسبت به، که، تا اینکه
معانی دیگر: (در مقایسه - پس از قید یا صفت تفضیلی) از، (برای بیان استثنا) جز، سوای، به استثنای، غیر از، (به ویژه پس از ساختارهای وارونه در آغاز جمله) تا، هنگامی (که)، به مجرد، هنوز نه (همراه با scarcely یا hardly یا barely و غیره می آید)، در مقایسه با، که از-

بررسی کلمه

حرف ربط ( conjunction )
(1) تعریف: used to introduce the alternative part of a comparison.

- She is more gifted than her cousin.
[ترجمه ه] او نسبت به پسرعمه اش بیشتر جایزه گرفت
|
[ترجمه گوگل] او از پسر عمویش با استعدادتر است
[ترجمه ترگمان] او از پسر خاله اش با استعداد تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: used to demonstrate preference or express exception when following an adjective or an adverb.

- Nothing is more delicious than chocolate ice cream.
[ترجمه Zahra] هیچ چیز از بستنی شکلاتی خوشمزه تر نیست
|
[ترجمه گوگل] هیچ چیز خوشمزه تر از بستنی شکلاتی نیست
[ترجمه ترگمان] هیچی از بستنی شکلاتی خوش مزه تره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I have no coat other than this one.
[ترجمه Zahra] من هیچ کت ای جز این ندارم
|
[ترجمه گوگل] من جز این پالتو ندارم
[ترجمه ترگمان] من هیچ لباسی جز این ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It costs less than thirty cents.
[ترجمه گوگل] قیمت آن کمتر از سی سنت است
[ترجمه ترگمان] قیمت آن کم تر از سی سنت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. better than an hour
بیش از یک ساعت

2. less than 25 words
کمتر از 25 واژه

3. littler than you think
کوچکتر از آنچه که فکر می کنی

4. more than a score of cities
بیش از بیست شهر

5. more than flesh can bear
بیش از طاقت بدن انسان

6. sooner than i expected
زودتر از آنچه انتظار داشتم

7. stronger than us
قوی تر از ما

8. larger than life
خارق العاده،ابر روال،فوق العاده

9. more than pleased (or sorry, etc. )
بسیار خشنود (یا متاسف و غیره)

10. rather than
1- در عوض،به جای 2- تا اینکه،به جای آنکه

11. a writer than whom there is none finer
نویسنده ای که خوبتر از او وجود ندارد

12. anything lighter than air rises in the sky
هرچیز سبک تر از هوا در آسمان صعود می کند.

13. anywhere else than at home
هر جای دیگر به جز خانه

14. in less than ten seconds
در کمتر از ده ثانیه

15. it's later than you think!
دیرتر از آن است که فکر می کنی !

16. more birds than i could enumerate
پرندگانی بیش از آنچه که می توانستم بشمارم

17. no fewer than five children died
شمار بچه هائی که مردند از پنج کمتر نبود.

18. none other than hassan could do it
کسی جز حسن نمی توانست آن کار را انجام بدهد.

19. reason rather than emotion forms the main basis of his marriage
شالوده ی اصلی زناشویی او بر عقل استوار است نه بر احساسات.

20. scarcely more than two miles from my house
اندکی بیش از دو میل از خانه ی من

21. "a" is taller than "b"
((الف)) از ((ب)) بلندتر است.

22. "is health better than money?" "of course! there is really no comparison!"
((آیا سلامتی از پول بهتر است ؟)) ((البته ! اصلا قابل مقایسه نیست !))

23. (j. keats) other woe than ours
اندوه هایی سوای اندوه ما

24. better safe than sorry
کار از محکم کاری عیب نمی کند،احتیاط بهتر از پشیمانی در آخر کار است

25. easier said than done
(آنچه که) گفتنش آسان و انجامش دشوار است

26. more often than not
اغلب،اکثرا،معمولا

27. no fewer than
نه کمتر از،کم نه،کم نبودند کسانی که

28. a richer fuel than wood
یک سوخت قوی تر از چوب

29. a sight better than his brother
یک دنیا بهتر از برادرش

30. a tad more than that
یک ذره بیشتر از آن

31. a whisker less than two centimeters
به اندازه ی یک مو کمتر از دو سانتی متر

32. an infamy greater than any mutiny
رذالتی که از هر گونه نافرمانی و شورش هم بدتر بود.

33. he is lighter than his brother
او از برادرش سفیدتر است.

34. he writes faster than you do
او از شما تندتر می نویسد.

35. i am elder than her
من از او مسن ترم.

36. john is busier than ever
جان از همیشه کارش بیشتر است.

37. meat costs more than bread
گوشت از نان گران تر است.

38. mine is better than yours!
مال من بهتر از مال تو است !

39. planes are quicker than busses
هواپیما از اتوبوس تندتر است.

40. she arrived later than others
از دیگران دیرتر آمد.

41. she is taller than her sister by a handbreadth
او چهار انگشت از خواهرش بلندتر است.

42. she was less than kind toward me
او نسبت به من کمتر مهربان (نامهربان) بود.

43. this is larger than that one
این از آن یکی بزرگتر است.

44. this is longer than that
این از آن دراز تر است.

45. towns are larger than villages and smaller than cities
شهرک ها از دهات بزرگتر و از شهرها کوچک تراند.

46. you are heavier than i am
شما از من سنگین تر هستید.

47. zarry spends more than she earns
زری بیش از درآمدش خرج می کند.

48. actions speak louder than words
(ضرب المثل) دو صد گفته چون نیم کردار نیست

49. bite off more than one can chew
(عامیانه) لقمه را بزرگتر از دهان گرفتن،بیش از توانایی خود کاری به عهده گرفتن

50. bite off more than one can chew
بیش از توانایی خود کار به عهده گرفتن،پا از گلیم خود درازتر کردن

51. blood is thicker than water
رشته های خویشاوندی از روابط دیگر پایاتر و قوی ترند

52. more by luck than judgement
بیشتر به خاطر شانس تا درایت

53. no sooner . . . than
فورا،بلافاصله،به مجرد اینکه،تا

54. no sooner said than done
گفتن همان و انجام شدن همان،تا گفته شد انجام شد

55. on more scores than one
به دلایل متعدد

56. . . what remedy other than surrender and resignation?
. . . غیر تسلیم و رضا کو چاره ای ؟

57. a division is larger than a regiment
لشکر از تیپ بزرگتر است.

58. a hill is smaller than a mountain
تپه از کوه کوچکتر است.

59. a rope is stronger than a thread
طناب از نخ محکم تر است.

60. afternoon newspapers sell better than morning
فروش روزنامه های عصر از روزنامه های صبح بیشتر است.

61. draft beer is better than bottled beer
آبجو بشکه ای از آبجو بطری شده بهتر است.

62. eating corn is sweeter than feed corn
ذرت خوراکی از ذرت دامی شیرین تر است.

63. fresh tea is better than stale tea
چای تازه از چای مانده بهتر است.

64. gases are more expansile than liquids
گازها از آبگونه ها گسترش پذیرترند.

65. hassan is no more than a cipher in this organization
در این سازمان حسن کاملا صفر است (کم اهمیت است).

66. he has more brawn than brain
عضله ی قوی بیشتر دارد تا عقل و درایت.

67. he shone far more than the other participants
او خیلی بیشتر از سایر شرکت کنندگان جلوه کرد.

68. he was more kind-hearted than his mask indicated
او از آنچه ظاهرش نشان می داد مهربان تر بود.

69. he won more money than all the others together
او از همه ی پولی که دیگران برده بودند بیشتر برد.

70. he would rather die than to live dishonorably
او ترجیح می داد بمیرد ولی ناشرافتمندانه زندگی نکند.

مترادف ها

تا (حرف اضافه)
than, till, until, up to

بجز (حرف اضافه)
bar, except, than, bating, barring

نسبت به (حرف اضافه)
into, toward, than

که (حرف ربط)
as if, that, than

تا اینکه (حرف ربط)
than, till, in order to, until

تخصصی

[ریاضیات] نسبت به، از

انگلیسی به انگلیسی

• as compared to
from
you use than to link two parts of a comparison.
you use than in order to state a preference or to link two parts of a contrast.

پیشنهاد کاربران

🚫 دوستان لطفاً این کلمات رو باهم اشتباه نگیرید:
💡 Than 👉 Used for comparison ⚖️
💡 Then 👉 Referring to time or sequence ⏳
تا / از
مثال: He is taller than his brother.
او از برادرش قد بلندتر است.
نسبت به
در نقش جز قیدی: از آنکه ، نسبت به آنکه
در نقش حرف اضافه: از نسبت به
در نقش حرف ربط: از، نسب به ، تا
تا
اشتباه نگیرید با then من خودم قبلا هنگ کرده بودم بین این دوتا
معنی هاشون کاملا فرق دارهه
Then بعد
مثل i went in the room then i saw it من رفتم تو اوتاق بعد دیدمش
Than نسبت به
She is more gifted than her brother اون با استعداد تر از برادرشه
...
[مشاهده متن کامل]

توی جمله ها یکی این جمله رو با هدیه دادن ترجمه کرد که اشتباه درسته ولی نه تو این جمله

بجای
نسبت
حرف اضافه than به معنای از ، نسبت به
معادل حرف اضافه than در فارسی از است. از حرف اضافه than برای مقایسه یک چیز، فرد، مقدار، اندازه و مسافت استفاده می شود. این حرف اضافه در قسمت دوم یک جمله قیاسی به کار می رود. مثال:
...
[مشاهده متن کامل]

. i'm older than her ( من از او بزرگترم. )
. you always walk faster than i do ( تو همیشه سریعتر از من راه میروی! )
. it's less than a mile to the beach ( تا ساحل کمتر از یک مایل راه هست. )
منبع: سایت بیاموز

اگر بعد از than اسم بیاید یعنی از، نسبت به.
اگر بعد از than فعل بیاید یعنی از آنکه، نسبت به آنکه.
به جای آنکه
از
نسبت به، تا
I have more books then you
من کتاب های بیشتری از شما دارم
🎼🎼
تا، بجز، نسبت به، که، تااینکه
معانی دیگر:�درمقایسه - پس از قید یا صفت تفضیلی�از، �برای بیان استثنا�جز، سوای، به استثنای، غیر از�به ویژه پس از ساختارهای وارونه در آغاز جمله�تا، هنگامی�که�، به مجرد، هنوزنه�همراه با scarcely یا hardly یا barely و غیره می آید�، درمقایسه با، که از -
از اینکه
در سنجش با
کزازی واژه بسته بسته به را پیشنهاد کرده که فراگیر نیست گرچه خوب است.
باسپاس
از ( مقایسه ) نسبت به
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس