thai

/ˈtaɪ//taɪ/

معنی: اهل کشور تایلند، زبان رسمی تایلند
معانی دیگر: بومی کشور تایلند، تایلندی، زبان تایلندی (از زبان های sino-tibetan)، رجوع شود به: tai

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: Thai, Thais
(1) تعریف: a native or citizen of Thailand, or a descendant thereof; Thailander; Siamese.

(2) تعریف: the Sino-Tibetan language of Thailand; Siamese.
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to Thailand or its people, culture, language, or the like.

جمله های نمونه

1. He took lessons in Thai cookery.
[ترجمه گوگل]او دروس آشپزی تایلندی را فرا گرفت
[ترجمه ترگمان]او درس های آشپزی تایلند را گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The signature flavours of Thai cookery are coriander and lime.
[ترجمه گوگل]طعم اصلی آشپزی تایلندی گشنیز و لیموترش است
[ترجمه ترگمان]طعم های ویژه آشپزی تایلند عبارتند از گشنیز و لیمو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Thai food is hot and spicy.
[ترجمه گوگل]غذاهای تایلندی تند و تند هستند
[ترجمه ترگمان]غذای تایلندی داغ و تند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Thai Airways said the plane had been given clearance to land.
[ترجمه گوگل]تای ایرویز اعلام کرد که به هواپیما اجازه فرود داده شده است
[ترجمه ترگمان]خطوط هوایی تایلند اعلام کرد که این هواپیما به زمین ترخیص شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There's a new Thai restaurant opening up in town.
[ترجمه گوگل]یک رستوران تایلندی جدید در شهر افتتاح شده است
[ترجمه ترگمان]یه رستوران تایلندی داریم که تو شهر باز میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In April Thai and Indonesian leaders gave their formal blessing to the idea.
[ترجمه گوگل]در آوریل، رهبران تایلندی و اندونزیایی برکت رسمی خود را به این ایده دادند
[ترجمه ترگمان]در آوریل تایلند و رهبران اندونزی به این ایده کمک کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We serve a variety of Thai dishes.
[ترجمه گوگل]ما انواع غذاهای تایلندی را سرو می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما انواع مختلفی از غذاهای تایلندی را سرو می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The temple's roof is curved, in the Thai style.
[ترجمه گوگل]سقف معبد به سبک تایلندی خمیده است
[ترجمه ترگمان]سقف معبد در سبک تایلند خم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some Thai words have no English equivalents.
[ترجمه گوگل]برخی از کلمات تایلندی معادل انگلیسی ندارند
[ترجمه ترگمان]برخی کلمات تایلندی معادل انگلیسی ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Thai basil is fast growing and wonderfully aromatic.
[ترجمه گوگل]ریحان تایلندی به سرعت رشد می کند و به طرز شگفت انگیزی معطر است
[ترجمه ترگمان]ریحان Thai در حال رشد سریع و فوق العاده آروماتیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Some are mystical dances based on stories from Thai literature and folklore.
[ترجمه گوگل]برخی رقص‌های عرفانی بر اساس داستان‌هایی از ادبیات و فولکلور تایلندی هستند
[ترجمه ترگمان]برخی از آن ها dances عرفانی براساس داستان هایی از ادبیات و فرهنگ تایلندی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Cove agreed to be bought out by the Thai national oil company PTT on Monday after Shell dropped its rival bid.
[ترجمه گوگل]پس از اینکه شل از پیشنهاد رقیب خود صرف نظر کرد، Cove موافقت کرد که توسط شرکت ملی نفت تایلند PTT خریداری شود
[ترجمه ترگمان]خلیج Cove توافق کرد که روز دوشنبه بعد از اینکه شل پیشنهاد رقیبش را لغو کرد توسط شرکت ملی نفت تایلند خریداری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Any true foodie has at least tried Thai food once, and the best Thai cuisine in the world can be found in the bustling metropolis of Bangkok.
[ترجمه گوگل]هر غذاخوری واقعی حداقل یک بار غذای تایلندی را امتحان کرده است و بهترین غذاهای تایلندی جهان را می توان در کلان شهر شلوغ بانکوک پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]هر foodie درست یک بار غذای تایلندی را امتحان کرده است و بهترین غذاهای تایلندی در جهان را می توان در کلان شهر شلوغ بانکوک یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اهل کشور تایلند (اسم)
siamese, thai

زبان رسمی تایلند (اسم)
thai

انگلیسی به انگلیسی

• official language of thailand
native or resident of thailand
of or pertaining to thailand; of or pertaining to the official language of thailand
thai means belonging or relating to thailand or to its people.
thai is the main language spoken by the people who live in thailand.
a thai is a person who comes from thailand.

پیشنهاد کاربران

اهل کشور تایلند
متعلق به کشور تایلند ( هم برای جاندار وهم برای بی جان ( غذا و مکان و کالا ) )

بپرس