tetchy

/ˈtet͡ʃi//ˈtet͡ʃi/

معنی: کج خلق، زود رنج
معانی دیگر: زودخشم، بدخلق، تند مزاج، ناراضی نما

جمله های نمونه

1. You always get tetchy when you're hungry.
[ترجمه گوگل]شما همیشه وقتی گرسنه هستید دچار بی حسی می شوید
[ترجمه ترگمان]تو همیشه وقتی گرسنه هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She can be a bit tetchy but her bark is worse than her bite.
[ترجمه گوگل]او ممکن است کمی تند باشد، اما پوست بدنش از نیشش بدتر است
[ترجمه ترگمان]اون می تونه یه ذره ناراضی به نظر برسه، اما پارس her از گاز زدنش بدتره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He sounded tetchy when I asked him where he'd been.
[ترجمه گوگل]وقتی از او پرسیدم کجا بوده‌ای، صدایش به هم ریخته بود
[ترجمه ترگمان]وقتی ازش پرسیدم کجا بوده ناراضی به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Jane's a bit tetchy this morning.
[ترجمه گوگل]جین امروز صبح کمی بی قرار است
[ترجمه ترگمان]امروز صبح جین زودرنج شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was in a particularly tetchy mood yesterday.
[ترجمه گوگل]او دیروز در حال و هوای خاصی بود
[ترجمه ترگمان]دیروز خیلی زودرنج بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There's no need to be so tetchy!
[ترجمه گوگل]نیازی به اینهمه بی قراری نیست!
[ترجمه ترگمان]هیچ احتیاجی نیست که این قدر بدجنس باشی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And I noticed another thing: Jean-Claude was tetchy.
[ترجمه گوگل]و من متوجه چیز دیگری شدم: ژان کلود تند بود
[ترجمه ترگمان]و من متوجه چیز دیگری شدم: ژان - کلود درهم شکسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He guesses that's why Paul is sometimes tetchy with Keith.
[ترجمه گوگل]او حدس می‌زند به همین دلیل است که پل گاهی اوقات با کیت بداخلاقی می‌کند
[ترجمه ترگمان]او حدس می زند که به همین دلیل است که پاول گاهی اوقات از کیث بدخلق می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Tetchy, funny, ugly and clever, this replays the dynamic of a first-class film noir.
[ترجمه گوگل]تند، خنده دار، زشت و هوشمندانه، این پویایی یک فیلم نوآر درجه یک را دوباره پخش می کند
[ترجمه ترگمان]خنده دار، خنده دار، زشت و هوشمندانه، این نمایش مجدد پویایی یک فیلم نوار درجه اول را نمایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But he was more withdrawn, tetchy.
[ترجمه گوگل]اما او بیشتر گوشه گیر و تند بود
[ترجمه ترگمان]اما اون بیشتر از این بدتر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Wounded, tetchy and less effective than It'should be, America is still the power that counts.
[ترجمه گوگل]آمریکا، زخمی، بی‌حسی و کم‌تر از آنچه باید باشد، قدرتی است که اهمیت دارد
[ترجمه ترگمان]مجروح، زودرنج و کم تر از آنچه باید باشد، آمریکا هنوز قدرتی است که به حساب می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There's no need to be so tetchy ( with me )!
[ترجمه گوگل]نیازی به این نیست که (با من) اینقدر بی قرار باشید!
[ترجمه ترگمان]نیازی نیست که این قدر زودرنج باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Be careful what you say to Anna - she's in a rather tetchy mood.
[ترجمه گوگل]مراقب حرف هایی که به آنا می گویید باشید - او در خلق و خوی نسبتاً بی قراری است
[ترجمه ترگمان]حواست را جمع کن که به آنا چه می گویی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Meredith went up to the rehearsal room in a less tetchy state of mind.
[ترجمه گوگل]مردیث با حالت روحی کمتری به سمت اتاق تمرین رفت
[ترجمه ترگمان]مردیت به اتاق تمرین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کج خلق (صفت)
morose, sullen, petulant, acidulous, testy, irritable, crabbed, peevish, thwart, fractious, tedious, querulous, techy, snappish, hoity-toity, waspish, snarly, splenetic, tetchy

زود رنج (صفت)
petulant, irritable, peevish, touchy, fractious, querulous, miff, techy, pettish, sorehead, tetchy, umbrageous

انگلیسی به انگلیسی

• irritable; moody
a tetchy person is irritable and likely to get cross suddenly without an obvious reason.

پیشنهاد کاربران

Feeling easily annoyed, impatient, or frustrated. “Tetchy” is a term often used to describe a state of irritability or short - temperedness.
به راحتی دلخور و آزرده خاطر، بی حوصله یا ناامید شدن.
اصطلاحی است که اغلب برای توصیف حالت تحریک پذیری یا تندخویی استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
I’m feeling so tetchy today, everything is getting on my nerves.
A person might say, “I’ve been really tetchy lately, I need a break. ”
Another might express their frustration by saying, “Don’t mind me, I’m just feeling a bit tetchy right now. ”

بپرس