testily


از روی تندمزاجی

جمله های نمونه

1. He reacted testily to reports that he'd opposed military involvement.
[ترجمه گوگل]او به گزارش هایی مبنی بر مخالفت با دخالت نظامی واکنش نشان داد
[ترجمه ترگمان]او نسبت به گزارش هایی که با دخالت نظامی مخالف بود، واکنش نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. 'Leave me alone,' she said testily.
[ترجمه گوگل]او با آزمايش گفت: مرا تنها بگذار
[ترجمه ترگمان]با بی حوصلگی گفت: تنه ام بذار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A different Microsoft executive responded testily when approached at an industry event in San Francisco with the query that is the headline of this article.
[ترجمه گوگل]زمانی که در یک رویداد صنعتی در سانفرانسیسکو با سوالی که عنوان این مقاله است به یکی از مدیران دیگر مایکروسافت پاسخ داد
[ترجمه ترگمان]یکی از مدیران اجرایی مایکروسافت به دلیل نزدیک شدن به یک رویداد صنعتی در سان فرانسیسکو با پرس و جو که تی تر این مقاله است، واکنش نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Aziraphale looked wretched. "If you must know, " he said, a trifle testily, "I gave it away. "
[ترجمه گوگل]آزیرافال بدبخت به نظر می رسید او با شهادت گفت: «اگر باید بدانی، من آن را دادم »
[ترجمه ترگمان]وی با لحنی اندک ناراضی گفت: \" اگر باید بدانید، من آن را تسلیم کردم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. As the commuter plane in the cartoon plunges downward, the fat passenger testily refuses to acknowledge her guilt in misleading the airline about her weight.
[ترجمه گوگل]همانطور که هواپیمای مسافربری در کارتون به سمت پایین سقوط می کند، مسافر چاق به طور آزمایشی از اعتراف به گناه خود در گمراه کردن خطوط هوایی در مورد وزن خود امتناع می کند
[ترجمه ترگمان]در حالی که صفحه commuter در تصویر کارتونی به سمت پایین شیرجه می رود، مسافر چاق از قبول گناه خود در گمراه کردن خطوط هوایی در مورد وزنش خودداری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Having gotten his grim confession off his chest, he asked, rather testily, what my trading system had done in beans over the period.
[ترجمه گوگل]پس از اینکه اعتراف تلخ خود را از روی سینه اش کنار گذاشت، به طور آزمایشی پرسید که سیستم معاملاتی من در این دوره در مورد حبوبات چه کرده است
[ترجمه ترگمان]او تا حدودی با اوقات تلخی از من پرسید که سیستم تجارتی من در آن زمان در لوبیا انجام داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• short-temperedly, angrily, irritably, touchily

پیشنهاد کاربران

با کج خلقی، با کم حوصلگی، با تندی، با تندخویی، با بدخلقی، تند و تیز

بپرس