testable

/ˈtestəbl̩//ˈtestəbl̩/

معنی: ازمایشی، ازمون پذیر، شهادت پذیر، امتحان پذیر
معانی دیگر: ازمون پذیر، امتحان پذیر، ازمایشی، شهادت پذیر

جمله های نمونه

1. I don't think this theory is testable.
[ترجمه گوگل]به نظر من این نظریه قابل آزمایش نیست
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کنم این نظریه قابل آزمایش باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They were no more testable than the claims of Paley and the other advocates of natural theology.
[ترجمه گوگل]آنها بیشتر از ادعاهای پیلی و سایر طرفداران الهیات طبیعی قابل آزمایش نبودند
[ترجمه ترگمان]آن ها بیش از ادعای پیلی و دیگر مدافعان الاهیات طبیعی قابل آزمایش نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Compliance can also form a readily understood and testable basis of contractual or regulatory requirements.
[ترجمه گوگل]انطباق همچنین می‌تواند مبنایی آسان و قابل آزمایش از الزامات قراردادی یا مقرراتی را تشکیل دهد
[ترجمه ترگمان]انطباق همچنین می تواند پایه الزامات قراردادی یا نظارتی را به آسانی قابل درک و قابل آزمایش باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. What are the empirically testable implications of our model?
[ترجمه گوگل]مفاهیم تجربی قابل آزمایش مدل ما چیست؟
[ترجمه ترگمان]نتایج قابل آزمایش تجربی مدل ما کدامند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Such vague propositions need to rest on some testable factual basis.
[ترجمه گوگل]چنین گزاره‌های مبهمی باید بر پایه‌های واقعی قابل آزمون تکیه کنند
[ترجمه ترگمان]این پیشنهادها مبهم باید براساس یک مبنای واقعی قابل آزمایش باقی بمانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These patterns are usually less clear and testable than those described in overtly biological theories.
[ترجمه گوگل]این الگوها معمولاً نسبت به آنهایی که در نظریه های بیولوژیکی آشکارا توضیح داده شده اند، واضح و قابل آزمایش نیستند
[ترجمه ترگمان]این الگوها معمولا کم تر واضح و testable نسبت به آن هایی هستند که در تیوری های بیولوژیکی آشکار توصیف شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But it is intended to be testable.
[ترجمه گوگل]اما در نظر گرفته شده است که قابل آزمایش باشد
[ترجمه ترگمان]اما در نظر گرفته می شود که قابل آزمایش باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And what is theoretically important and testable deserves a scientist's consideration, Events then moved quickly.
[ترجمه گوگل]و آنچه از نظر تئوری مهم و قابل آزمایش است مستحق توجه یک دانشمند است، رویدادها به سرعت پیش رفتند
[ترجمه ترگمان]و چیزی که از لحاظ نظری مهم و قابل آزمودن است سزاوار توجه یک دانشمند است، رویدادها به سرعت منتقل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mine is just a hypothesis, but a testable one.
[ترجمه گوگل]فرضیه من فقط یک فرضیه است، اما یک فرضیه قابل آزمایش
[ترجمه ترگمان]مال من فقط یک فرضیه است، اما یک فرضیه قابل آزمایش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In other words- to provide testable hypotheses.
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر- ارائه فرضیه های قابل آزمون
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر - ارایه فرضیات قابل آزمایش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Please give us real popperian testable science.
[ترجمه گوگل]لطفا علم پوپری واقعی را به ما بدهید
[ترجمه ترگمان]لطفا علوم قابل آزمایش واقعی به ما بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Scientific theory BY DEFINITION must be duplicable, testable and refutable.
[ترجمه گوگل]نظریه علمی بر اساس تعریف باید قابل تکرار، آزمایش و ابطال باشد
[ترجمه ترگمان]تیوری علمی با تعریف باید duplicable، testable و refutable باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. That theory, he says, might be testable in the Large Hadron Collider (LHC) at CERN, the European Organization for Nuclear Research.
[ترجمه گوگل]به گفته او، این نظریه ممکن است در برخورد دهنده بزرگ هادرونی (LHC) در سرن، سازمان اروپایی تحقیقات هسته ای قابل آزمایش باشد
[ترجمه ترگمان]او می گوید که این نظریه ممکن است در سرن Collider، سازمان اروپایی تحقیقات هسته ای، قابل آزمایش باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It attempts to explain an event, and is testable and falsifiable like a theory is, but on a more narrow scale.
[ترجمه گوگل]سعی در توضیح یک رویداد دارد و مانند یک نظریه قابل آزمایش و ابطال است، اما در مقیاس محدودتر
[ترجمه ترگمان]آن تلاش می کند تا یک رویداد را توضیح دهد، و is و falsifiable مانند یک نظریه است، اما در مقیاس محدودتر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ازمایشی (صفت)
pilot, empiric, experimental, empirical, tentative, testable, probative, probatory

ازمون پذیر (صفت)
testable

شهادت پذیر (صفت)
testable

امتحان پذیر (صفت)
testable

انگلیسی به انگلیسی

• that can be tested, that can be experimented, determinable; checkable, examinable

پیشنهاد کاربران

قابل سنجش
آزمودنی
قابل آزمودن
قابل آزمایش
قابل امتحان
با قابلیت تست
آزمون پذیر

بپرس