terrorist

/ˈterəˌrɪst//ˈterərɪst/

معنی: ترساننده، ارعابگر، طرفدار ارعاب وتهدید
معانی دیگر: terroristic ارعابگر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who uses violence, torture, or physical intimidation to achieve one's ends, esp. one's political ends.

- The hotel was bombed by terrorists.
[ترجمه گوگل] این هتل توسط تروریست ها بمباران شد
[ترجمه ترگمان] این هتل توسط تروریست ها بمباران شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or relating to terrorism or terrorists.

جمله های نمونه

1. a terrorist network
شبکه تروریستی

2. any terrorist act will meet our armed response
هر گونه اقدام تروریستی با واکنش مسلحانه ی ما روبرو خواهد شد.

3. i do not subscribe to that government's terrorist activities
من با اعمال تروریستی آن دولت موافق نیستم.

4. the government's actions gave discouragement and discountenance to the communist and terrorist elements
اقدامات دولت عوامل کمونیست و تروریست را دچار نومیدی و بی اعتباری کرد.

5. The Vatican released a statement condemning the recent terrorist attacks.
[ترجمه گوگل]واتیکان با صدور بیانیه ای حملات تروریستی اخیر را محکوم کرد
[ترجمه ترگمان]واتیکان بیانیه ای را منتشر کرد که حملات تروریستی اخیر را محکوم کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The police have found no evidence of a terrorist link with the murder.
[ترجمه گوگل]پلیس هیچ مدرکی دال بر ارتباط تروریستی با این قتل پیدا نکرده است
[ترجمه ترگمان]پلیس هیچ مدرکی دال بر ارتباط تروریستی با این قتل پیدا نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Two soldiers were killed in a terrorist ambush.
[ترجمه گوگل]دو سرباز در کمین تروریست ها کشته شدند
[ترجمه ترگمان]دوتا سرباز تو یه کمین تروریست کشته شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The CIA agents successfully infiltrated into the terrorist organizations.
[ترجمه گوگل]عوامل سیا با موفقیت به سازمان های تروریستی نفوذ کردند
[ترجمه ترگمان]عوامل CIA با موفقیت به درون سازمان های تروریستی نفوذ کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They aimed to make the country safe from terrorist attacks.
[ترجمه گوگل]آنها قصد داشتند کشور را از حملات تروریستی ایمن کنند
[ترجمه ترگمان]هدف از آن ها ایجاد امنیت کشور از حملات تروریستی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Terrorist groups claimed responsibility for the shootings and bomb attacks.
[ترجمه گوگل]گروه های تروریستی مسئولیت این تیراندازی ها و بمب گذاری ها را بر عهده گرفتند
[ترجمه ترگمان]گروه های تروریستی مسئولیت تیراندازی ها و حملات بمب گذاری را بر عهده گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The terrorist action has been condemned as an act of barbarism and cowardice.
[ترجمه گوگل]این اقدام تروریستی به عنوان یک اقدام وحشیانه و بزدلانه محکوم شده است
[ترجمه ترگمان]اقدام تروریستی به عنوان عمل بربریت و بزدلی محکوم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The terrorist threat in the region has kept faint-hearted tourists away.
[ترجمه گوگل]تهدید تروریستی در منطقه گردشگران ضعیف را دور نگه داشته است
[ترجمه ترگمان]تهدید تروریستی در این منطقه، گردشگران ضعیفی را دور کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They believe that judges are too lenient with terrorist suspects.
[ترجمه گوگل]آنها معتقدند که قضات با مظنونان تروریستی بیش از حد ملایم هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها بر این باورند که قضات بیش از حد با مظنونین تروریستی مدارا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was kidnapped and briefly detained by a terrorist group.
[ترجمه گوگل]او توسط یک گروه تروریستی ربوده و برای مدت کوتاهی بازداشت شد
[ترجمه ترگمان]او ربوده شد و به مدت کوتاهی توسط یک گروه تروریستی بازداشت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Involvement with terrorist groups brought the political party into disrepute.
[ترجمه گوگل]درگیری با گروه های تروریستی باعث بدنام شدن این حزب سیاسی شد
[ترجمه ترگمان]مشارکت با گروه های تروریستی حزب سیاسی را بدنام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The embassy is an obvious target for terrorist attacks.
[ترجمه گوگل]سفارت یک هدف آشکار برای حملات تروریستی است
[ترجمه ترگمان]این سفارتخانه یک هدف آشکار برای حملات تروریستی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ترساننده (اسم)
alarmist, scaremonger, terrorist

ارعابگر (اسم)
terrorist

طرفدار ارعاب وتهدید (اسم)
terrorist

انگلیسی به انگلیسی

• one who uses terror to achieve political goals, saboteur
of terror, of terrorism, trying to achieve a purpose by using acts of violence
a terrorist is someone who uses violence, especially murder, kidnapping, and bombing, in order to achieve political aims or to force a government to do something; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

هراس افکن
1. تروریست 2. تروریستی
مثال:
terrorist cells
کانون ها و هسته های تروریستی
⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است )

⚫ واژه ی برنهاده: تِروروَر

⚫ نگارش به خط لاتین: Terorvar

⚫ آمیخته از: ترور ( terror ) و �وَر� ( ist )

⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیبسلطانی

⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.

تروریست
مثال: The government is taking measures to prevent terrorist attacks.
دولت اقداماتی را برای جلوگیری از حملات تروریستی انجام می دهد.
terrorist ( جامعه شناسی )
واژه مصوب: وحشت‏افکن
تعریف: 1. فردی که معمولاً برای دستیابی به هدفی سیاسی وحشت‏افکنی می‏کند|||2. منسوب به فرد یا سازمانی که وحشت‏افکنی می‏کند

بپرس