territories

جمله های نمونه

1. the territories which they had relinquished
سرزمین هایی که از دست داده بودند

2. the adjoining territories of social and economic history
زمینه های وابسته ی تاریخ اجتماعی و اقتصادی

3. the recovery of occupied territories
بازستانی سرزمین های اشغالی

4. they redeemed their lost territories
آنان سرزمین های از دست رفته ی خود را پس گرفتند.

پیشنهاد کاربران

در بعضی متون حوزه فکری هم معنی می دهد
منطقه
قلمروها
مرز، سرزمین، اموال
سرزمین
سرزمین ها

بپرس