🔸 معادل فارسی:
وحشت زده کردن تا مغز استخوان / ترساندن تا جان طرف بالا بیاد / ترسوندن تا روح از بدن جدا شه
در زبان محاوره ای:
زهره ترکش کردن، تا جونش بالا بیاد ترسوندن، تا مغزش پاشید ترسوندن، تا نفسش بند اومد
... [مشاهده متن کامل]
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( تصویری – شدید ) :**
ترساندن کسی به شدت، به طوری که واکنش شدید جسمی یا روانی نشون بده
مثال: The explosion terrified the living daylights out of everyone nearby.
انفجار همه ی اطرافی ها رو زهره ترک کرد.
2. ** ( دراماتیک – احساسی ) :**
برای تأکید بر شدت ترس، شوک، یا وحشت—اغلب در روایت های داستانی، طنز، یا محاوره ای
مثال: That horror movie terrified the living daylights out of me.
اون فیلم ترسناک واقعاً منو تا مغز استخون ترسوند.
- - -
🔸 مترادف ها:
scare the hell out of – frighten badly – shock deeply – petrify – horrify – startle violently
وحشت زده کردن تا مغز استخوان / ترساندن تا جان طرف بالا بیاد / ترسوندن تا روح از بدن جدا شه
در زبان محاوره ای:
زهره ترکش کردن، تا جونش بالا بیاد ترسوندن، تا مغزش پاشید ترسوندن، تا نفسش بند اومد
... [مشاهده متن کامل]
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( تصویری – شدید ) :**
ترساندن کسی به شدت، به طوری که واکنش شدید جسمی یا روانی نشون بده
مثال: The explosion terrified the living daylights out of everyone nearby.
انفجار همه ی اطرافی ها رو زهره ترک کرد.
2. ** ( دراماتیک – احساسی ) :**
برای تأکید بر شدت ترس، شوک، یا وحشت—اغلب در روایت های داستانی، طنز، یا محاوره ای
مثال: That horror movie terrified the living daylights out of me.
اون فیلم ترسناک واقعاً منو تا مغز استخون ترسوند.
- - -
🔸 مترادف ها: