terrible

/ˈterəbl̩//ˈterəbl̩/

معنی: مخوف، ترسناک، ژیان، وحشتاور، ترس اور، وحشتناک، خوفناک، بسیار بد، مهیب، هولناک، سهمناک
معانی دیگر: سخت، شدید، ستهم، طاقت فرسا، آزارنده، بد، مزخرف، افتضاح، گند

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: terribly (adv.), terribleness (n.)
(1) تعریف: creating terror, fear, or horror.
مترادف: fearful, frightening, horrific, terrifying
مشابه: awful, dire, dread, dreadful, formidable, ghastly, harrowing, horrendous, horrible, macabre, nasty, redoubtable, tremendous

- a terrible monster
[ترجمه justina] هیولای آزارنده
|
[ترجمه sara yaghoobi] یک هیولای ترسناک
|
[ترجمه hirbod] فیلم وحشتناک
|
[ترجمه Hasti] یک هیولای افتضاح
|
[ترجمه گوگل] یک هیولای وحشتناک
[ترجمه ترگمان] یک هیولای وحشتناک …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: extreme; severe.
مترادف: extreme, fierce, severe
متضاد: slight
مشابه: atrocious, bad, brutal, dire, foul, grim, harsh, insufferable, intense, monstrous, mortal, nasty, rough, strong

- a terrible case of the flu
[ترجمه گوگل] یک مورد وحشتناک آنفولانزا
[ترجمه ترگمان] یک مورد وحشتناک سرماخوردگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: extremely bad; unpleasant; unacceptable.
مترادف: atrocious, awful
متضاد: delightful, excellent
مشابه: abysmal, almighty, appalling, bad, dreadful, ghastly, heinous, hideous, horrible, horrid, lousy, nasty, obnoxious, odious, pathetic, repulsive, revolting, rotten, unacceptable, unpleasant

- a terrible film
[ترجمه گوگل] یک فیلم وحشتناک
[ترجمه ترگمان] فیلم وحشتناک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a terrible smell
[ترجمه M] یک بوی وحشتناک
|
[ترجمه عرشیا] بوی وحشتناکی حس میکنم
|
[ترجمه گوگل] بوی وحشتناک
[ترجمه ترگمان] بوی وحشتناکی می داد،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a terrible party
[ترجمه گوگل] یک مهمانی وحشتناک
[ترجمه ترگمان] یه مهمونی وحشتناک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. terrible weapons
سلاح های وحشت انگیز

2. a terrible act
رفتاری قبیح

3. a terrible crime
جنایت هولناک

4. a terrible responsibility
مسئولیت ستهم

5. a terrible task
کار طاقت فرسا

6. that terrible question haunted his heart
آن پرسش مهیب دائما به قلبش هجوم می آورد.

7. the terrible deeds perpetrated by the nazis
کارهای وحشتناکی که توسط نازی ها انجام شد

8. a man of terrible mien
یک آدم بسیار بدریخت

9. a sequence of terrible accidents
یک سلسله حوادث ناگوار

10. i knew something terrible was afoot
می دانستم چیز وحشتناکی در شرف وقوع بود.

11. i've got a terrible head tonight
امشب سرم خیلی درد می کند.

12. she is a terrible ham
او بازیگر بسیار بدی است.

13. this food smells terrible
این غذا بوی بدی می دهد.

14. to perpetrate such terrible sentences is a sin!
نوشتن این چنین جملات وحشتناکی گناه است !

15. he is in a terrible fix
دچار مخمصه ی بدی شده است.

16. he was in a terrible fidget over unpaid debts
خیلی نگران قرض های پرداخت نشده ی خود بود.

17. his testimony limned a terrible situation
گواهی او بیانگر وضع وحشت انگیزی بود.

18. his wife is a terrible scold
زن او خیلی نق نقو است.

19. it looked like a terrible nightmare
گویی کابوس وحشتناکی بود.

20. to be in a terrible fret
سخت جوش زدن

21. throwing stones led to a terrible bloodbath
پرتاب سنگ منجر به خونریزی وحشتناکی شد.

22. his enemies caught him in a terrible pocket
دشمنان او را در تنگنای وحشتناکی گرفتار کردند.

23. peace shall efface the memory of this terrible war
صلح خاطره ی این جنگ وحشت زا را خواهد سترد.

24. the names of the streets filled her with terrible mementos
نام آن خیابان ها برای او یادآوری خاطرات وحشتناکی بود.

25. let us try to blot out the memory of those terrible days
بکوشیم تا یاد آن روزهای وحشت بار را از خاطر بزداییم.

26. Their son had been injured in a terrible accident.
[ترجمه گوگل]پسرشان در یک تصادف وحشتناک مجروح شده بود
[ترجمه ترگمان]پسرشان در حادثه وحشتناکی مجروح شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. He had terrible acne when he was younger.
[ترجمه گوگل]او در جوانی آکنه وحشتناکی داشت
[ترجمه ترگمان]وقتی جوان تر بود جوش و جوش وحشتناکی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. The flood last year was a terrible catastrophe in which many people died.
[ترجمه گوگل]سیل سال گذشته یک فاجعه وحشتناک بود که در آن افراد زیادی جان باختند
[ترجمه ترگمان]سیل سال گذشته فاجعه ای وحشتناک بود که در آن بسیاری از مردم جان خود را از دست دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. It was terrible this time, wasn't it?
[ترجمه گوگل]این بار وحشتناک بود، نه؟
[ترجمه ترگمان]این دفعه خیلی وحشتناک بود، نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. She was subjected to a terrible six-day ordeal.
[ترجمه گوگل]او در معرض یک آزمایش وحشتناک شش روزه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]او در معرض یک محاکمه شش روزه وحشتناک قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مخوف (صفت)
hideous, appalling, terrible, gruesome, horrific, dreadful, ghastly

ترسناک (صفت)
hideous, ugly, scarey, scary, appalling, terrible, dreadful, ghastly, formidable, fearsome, grim, tremendous, forbidding, dire, horrid, direful, lurid, macabre, direst, terrific, hair-raising, redoubtable, nightmarish, trepid

ژیان (صفت)
fearful, fierce, ferocious, terrible, gruesome, dreadful, ghastly, fearsome, atrocious, ravening, frightful, horrible, predacious, hair-raising, raptorial, rapacious, spine-chilling, truculent

وحشتاور (صفت)
morbid, terrible, gruesome, awesome

ترس اور (صفت)
fearful, terrible, awesome, bloodcurdling, horrible, eye-opening

وحشتناک (صفت)
terrible, dreadful, frightful, bloodcurdling, grisly, direful

خوفناک (صفت)
terrible, dreadful, frightful, dangerous, macabre

بسیار بد (صفت)
detestable, devilish, terrible, desperate

مهیب (صفت)
hideous, ugly, terrible, gruesome, horrific, dreadful, formidable, fearsome, forbidding, horrible, dire, grisly, direful, terrific, horrendous

هولناک (صفت)
terrible, ghastly, shocking, terrific

سهمناک (صفت)
terrible, horrid, redoubtable

انگلیسی به انگلیسی

• awful, horrible
a terrible experience or situation is very serious and unpleasant.
if you feel terrible, you feel ill or feel a very strong and unpleasant emotion.
if something is terrible, it is very bad or of very poor quality.
you can also use terrible to emphasize the great degree or extent of something.

پیشنهاد کاربران

دوران بدی رو گذروندم= I had a terrible time of it
وحشتناک، بد
مثال: The accident was terrible, but fortunately no one was seriously injured.
تصادف وحشتناک بود، اما خوشبختانه هیچ کس جدی آسیب ندید.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
ناخوشایند، بسیار بد
وحشتناک، وحشت آور، ترسناک، هولناک، بسیار بد، سهمناک
ترسناک. نا امن. بی امنیت. خطرناک
terrible=awful
"As an adjective "
The terrible events in that house have driven Sarah crazy
terrible: مزخرف، خیلی بد
I had a terrible time of it
پدرم دراومد
ترسنــــاکـــــ
مصیبت
Fucked up
Very bad
افتضاح
وحشتناک
خوف
لایک کنید 💚💚
اسفناک
نامترجمان کلمهٔ terrible را، بدون توجه به بافت و معانی دیگر آن، همه جا �وحشتناک� ترجمه می کنند و حتی برخی فارسی زبانان هم این تعبیر را در گفتارِ عادی خود به کار می برند و تعبیرهای عجیبی می سازند:
من و شوهرم وحشتناک هم دیگر را دوست داریم.
...
[مشاهده متن کامل]

وحشتناک علاقه دارم شب جمعه با بچه ها جمع شویم.
واسه اینکه قبول شم، وحشتناک درس خوندم.
به جای اینکه ادای ترجمه های غلط را دربیاوریم، از تعبیرهای آشنا استفاده کنیم؛ مثلِ �خیلی، حسابی، زیاد، خیلی خیلی�؛ در بافت رسمی: � بسیار�؛ در بافت کهنه تر: �زائدالوصف�.

ناخوشی
I feel terrible
احساس ناخوشی میکنم
مزخرف. بد
افتضاح، هولناک، وحشتناک، بسیاربد
awful_ horrible
Ivan the Terrible
ایوان مخوف
This game is awful
این بازی وحشتناک است
Awful means وحشتناک حالا من یک مثال زدم
Terrible
ترسناک
وحشتناک
خیلی بد
افتضاح
💛💛💛💛💛
این لغت معنی وحشتناک / ترسناک نمیده.
بیشتر معنی ( ناجور ) میده.

در ترکیب با trafic به معنای ترافیک سنگین است
خیلی بد ، بسیار افتضاح ترس اور

دلشوره
فاجعه بار، مصیبت بار
Their son had been injured in a terrible accident.
تــرسنآڪ**
دارای ترس🙂ترس آور
ترسناک ، هراس آور
دردسر ساز
very very scary
بسیار زیاد
Very bad and awful
هولناک
دلهره آور

مزخرف
خیلی بد
وحشتناک

معنی ترسناک/مخوف/خوفناک
افتضاح
هراس آور

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤١)

بپرس